ابوطالب نامش عمران بود و یکى از ده پسر عبدالمطلب است.
او با عبداللَّه پدر محمد و زبیر از یک مادر به نام فاطمه بنت عمرو بن مخزومى تولدش 54 سال قبل از اسلام بود و وفاتش پس از 64 سال و 8 ماه و 14 روز در آخر سال دهم بعثت سه روز قبل از خدیجه رخ داده برخى سن او را تا 87 سال هم نوشتهاند. ابوطالب برحسب وصیت پدرش عبدالمطلب و نبوغى که در برادرزادهاش دید خاصه که پدر جوانش را از دست داده و داغ مرگ مادر بر دل جا گذاشته بود نسبت به محمد (ص) بسیار ابراز علاقه نشان داد تا آنجا که توانست از حمایت و فداکارى در راه هدف مقدس محمد صلى اللَّه علیه و آله و سلم کوتاهى نکرد.
۲.عبدالمطلب جد اعلاى حضرت زهرا سلاماللَّهعلیه
عبدالمطلب جد اعلاى حضرت زهرا سلاماللَّهعلیه
۳.عبداللَّه پدربزرگ حضرت زهرا سلاماللَّهعلیها
عبداللَّه پدربزرگ حضرت زهرا سلاماللَّهعلیها
۴.آمنه بنت وهب مادربزرگ حضرت زهرا سلاماللَّهعلیها
وهب بن عبدمناف از قریش بوده و از زیباترین و عفیفترین و محبوبترین و با عاطفهترین زنان خاندان قریش بوده که پس از مراجعت از میعادگاه و قربانى ده شتر براى خواستگارى آمنه فرستاد و او را براى عبداللَّه تزویج کرد آمنه هم مانند بسیارى از زنان عرب دلباخته جمال زیباى عبداللَّه بود آمنه یگانه دختر و شمع فروزان خاندان وهب بود و به این ازدواج با نهایت علاقه تن درداد و کمال رضایت را داشت اما از آنجائى که دست قدرت این بانوى جوان با فضیلت را براى مادرى یک شخصیت بزرگى پرورش داده با پدرى چون عبداللَّه که بهترین جوانان با فضیلت عصر خود بوده اقتران نیرین حاصل کرد. ولى متأسفانه زود افول کرده و آمنه هم پس از مدت کوتاهى که این فرزند را تربیت کرد بدرود زندگى گفت و ناکام از جهان برفت آمنه در لطافت و ملاحت و عفت و فضیلت و تقوى ستاره درخشان قبیله عبدمناف و عبدالمطلب بوده اما سنگ فراق شیشه عمر آنها را شکست و وصل آنها را مبدل به فراق و مرگ ساخت و حسرت و آرزوهاى بسیار به خاک بردند اما همه آنچه را مىخواستند در فرزند نیرومندشان بروز کرد و آنها را زنده نام و جاوید گردانید.
آمنه از رواة بحساب رفته و از او روایت مىکنند که گفت چون فرزندم متولد شد دیدم دو دست بر خاک نهاده و سر به سجده گذاشت و سپس دستها به آسمان بلند کرد و دعائى خواند.
آمنه در سال 576 از مکه به مدینه رفت و امایمن کنیز خود را همراه داشت که در ابوابین مکه و مدینه مریض شد و از جهان درگذشت و براى اولین بار بار سنگینى از فراق و مرگ مادر بر دوش محمد (ص) گذاشت. محمد شش ساله بود که کاملا فراق مادر دل او را جریحهدار نموده مضافاً به آنکه گاهى سراغ پدر هم مىگرفت امایمن پس از آمنه پرستار و به منزله مادر آن حضرت بود
۵.حضرت محمد پدر حضرت زهرا سلاماللَّهعلیها
یکى از مهمترین افتخارات فاطمهى زهرا علیهاالسلام این است که رسول خدا پدر آن حضرت است و عالم خلقت و موجودات هستى، مرهون خلقت پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و اشرف مخلوقات است چنانچه در حدیث قدسى پروردگار عالم مىفرمایند:
لو لاک لما خلقت الافلاک.
اى پیامبر! اگر تو نبودى، من زمین و آسمان و این هستى را نمىآفریدم. آرى او فضل و برکت و رحمت براى کل جهان هستى است و خداوند متعال باز در این باره مىفرمایند:
و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین.
ما تو را جز براى رحمت جهانیان نفرستادیم.
رسول خدا آن چنان ارزش و اهمیت الهى دارد، که اوصاف وى را با اسماء مخصوص خود توصیف مىنماید و مىفرماید:
لقد جائکم رسول من انفسکم عزیز علیه ماعنتم حریص علیکم بالمؤمنین رئوف رحیم.
به یقین، رسول از خود شما به سویتان آمد که رنجها و مشکلات شما بر او دشوار است، او اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است.
آنچه در این آیه با عظمت تعجبآمیز است، این است که پروردگار عالم دو اسم (رئوف و رحیم) از اسماء مبارک خویش را که از اسماء توقیفیه است، در آن حضرت به کار برده و این نشانهى صفات الهى آن بزرگوار است.
از این دو آیهى مورد بحث استفاده مىشود، که آن سرور کائنات و اشرف موجوات، اقیانوس رافت و رحمت براى تمام عالمیان بود. او خودش را براى ارشاد و هدایت تمام تودههاى مردم وقف کرده بود و دوست و دشمن، مسلمان و کافر، کوچک و بزرگ و همه و همه از فیض عطوفت وى بهرهمند مىشدند، زیرا رسالت رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله جهانى و جاودانى بوده و شعاع پرنور وجودى او براى کل عالم پرتوافکن بوده است. چنانچه قرآن مجید به این حقیقت اشاره نموده و مىفرماید:
و ما ارسلناک الا کافة للناس بشیرا و نذیرا.
ما تو را نفرستادیم جز براى همهى مردم، تا آنان را به پاداشهاى الهى بشارت داده و از عذاب او بترسانى.
خوانندگان عزیز توجه دارند که این آیه از جمله آیاتى است که رسالت آن حضرت را براى کافهى مردم اعلان مىنماید و در دو آیهى پیشین (107/ انبیاء و 128/ توبه) نیز، رأفت و رحمت آن بزرگوار را براى تودههاى مردمى بیان مىکند....
سیرى دیگر در اخلاق پیامبر صلى اللَّه علیه و آله
اگر به اخلاق و ویژگیهاى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله بخواهیم اشاره کنیم،- چنانچه در حدیث نیز آمده است- باید بگوییم: اخلاق او، «قرآن» بود
زیرا، او تجسم قرآن به حساب مىآمد و در زندگیش به تمام دستورات قرآن عمل مىکرد. (این ادعا، از نظر کلاماللَّه مجید مورد تأیید است).
و در آیهى چهارم سورهى قلم نیز خداوند متعال اخلاق آن حضرت را فوقالعاده (عالى) تعریف مىکند و مىگوید:
اى رسول گرامى اسلام! تو اخلاق عظیم و برجستهاى دارى.
و در یک آیهى دیگر نیز به آثار پربرکت آن پرداخته و مىفرماید:
به وسیلهى رحمت الهى در برابر مردم، مهربان و نرم شدى و چنانچه خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو پراکنده مىشدند....
همانطورى که قرآن مجید مىگوید، آن بزرگوار اهل درد و اهل دل بود و مشکلات مردم را لمس مىکرد. خود گرسنه مىخوابید، ولى گرسنگان را سیر مىکرد، تا جایى که حضرت امام صادق علیهالسلام مىفرمایند:
پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله اصلاً نان گندم نخورد و از نان جو نیز هرگز سیر نشد.
همسر آن حضرت (عایشه) مىگوید: رسول گرامى اسلامى در عمرش از نان جو حتى دو روز متوالى سیر نشد تا اینکه از دنیا رفت.
آرى او تمام ثروت خدیجه را که به وى بخشیده بود، در راه اعتلاى اسلام، به نیازمندان مسلمان داد و حتى در برابر درخواست فقیرى که چیزى نداشت، تنها پیرهنش را از تنش درآورد و به او داد و خود از رفتن به مسجد بازماند.
و در بخش برخورد با مردم و مهربانى با آنان تا آنجا پیش رفت که رد جنگ احد، چون مورد تهاجم کفار قریش قرار گرفت و زخمهاى بىشمارى بر بدن نازنینش وارد گشت، اصحاب آن حضرت درخواست کردند که وى دشمنان را نفرین کند. ولى او گفت: «من براى نفرین و لعنت مردم نیامدهام، بلکه هدف از بعثتم دعوت مردم و هدایت و شفقت آنان است. سپس گفت: خداوندا! قوم مرا هدایت کن که آنان نادانند.
و در برابر بدیها و خیانتهاى شیادان قریش، وقتى مکه را تسخیر کرد، همه را مورد عفو و رحمت خود قرار داد، اگر چه در میان آنان هبار بن اسود و وحشى (غلام ابوسفیان) و عکرمه بن ابىجهل و... بود، که دختر حامله آن حضرت را ترسانده و تحت تعقیب و شکنجه قرار داده و جنینش را کشته بودند و حمزه سیدالشهداء را شهید کرده بودند و بیست سال تمام تا آن وقت، در رأس مهاجرین و خیانتپیشگان با اسلام و مسلمین به مبارزه برخاسته بودند.
خلاصه رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله، در تمام سجایاى اخلاقى و کمالات انسانى به آخرین درجه آنها نائل آمد، «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» را به تجسم عملى رسانید و افتخارات دخترش حضرت زهرا را دو چندان کرد.