1-تأثیر خطبه حضرت زهرا علیهاالسلام
أثر خطبتها علیهاالسلام قال: فلم یر بعد الیوم الذی قبض فیه رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله أکثر باکیاً و لا باکیه من ذلک الیوم و ارتجت المدینة و صاح الناس و ارتفعت الأصوات من دار بنیعبدالمطلب و بعض دور المهاجرین والأنصار.
تأثیر خطبه حضرت زهرا سلاماللَّهعلیه
حضرت زهرا نطق آتشین خویش را با کمال شجاعت، در مقابل چندین هزار جمعیت و حضور ابوبکر به پایان رسانید و با منطق محکم و مستدل خویش او را استیضاح نمود، نقشههاى غاصبانهاش را فاش کرد. فضائل و کمالات خلیفهى حقیقى اسلام را بیان داشت. مجلس سخت متشنج شد. افکار عمومى حضار به نفع فاطمه (علیهاالسلام) راى مىداد. ابوبکر در بنبست سختى گیر کرد. اگر مىخواست از افکار عمومى پیروى کند و فدک را به فاطمه برگرداند، دو محذور داشت:
اول اینکه: فکر کرد اگر فاطمه در این قضیه پیروز شد و سخنانش مورد تصدیق واقع گشت بیم آن مىرود که فردا بیاید و خلافت را براى شوهرش مطالبه کند و باز هم خطابهخوانى را آغاز کند.
ابن ابىالحدید مىنویسد: به «على بن فارقى» استاد مدرسهى غربیهى بغداد گفتم: آیا فاطمه (علیهاالسلام) در ادعایش صادق بود یا نه؟ گفت: آرى. گفتم: با اینکه ابوبکر او را صادق مىدانست چرا فدک را به او رد نکرد؟! استاد لبخندى زد و جواب خوبى داد، گفت: اگر در آن روز فدک را به فاطمه مىداد فردا برمىگشت و خلافت را براى شوهرش مطالبه مىنمود و ابوبکر را از مقام خلافت عزل مىکرد و چون قبلاً راستگو شناخته شده بود ممکن نبود عذرى برایش آورده شود.
دوم اینکه: اگر فاطمه (علیهاالسلام) را تصدیق مىکرد باید به اشتباه خودش اعتراف نماید و بدینوسیله در آغاز خلافت جلو معترضین را باز گذارد و چنین خطرى براى دستگاه خلافت قابل تحمل نبود.
اما ابوبکر شخصى نبود که به این زودىها از میدان در رود. البته این حوادث را قبلاً پیشبینى کرده بود. فکر کرد در چنین اوضاع و شرائطى که زهرا افکار عمومى ملت را تسخیر نموده، صلاح نیست با خشونت با وى رفتار شود ولى در عین حال باید به استیضاح او پاسخ دهد و افکار عمومى را تخدیر نماید. پس چه بهتر، از همان برنامهى سابق استفاده نماییم و عوامفریبى را از دست ندهیم و به عنوان دین و اجراى قوانین پیغمبر، فاطمه (علیهاالسلام) را بکوبیم، و برائت خودمان را به اثبات رسانیم. ابوبکر فکر کرد بوسیلهى ظاهرسازى و طرفدارى از دین مىتوان دلهاى مردم عوام را تسخیر کرد. و با آن حربه مىتوان هر حقى، حتى خود دین را پایمال ساخت. آرى بوسیلهى تظاهر به دین مىتوان با خود دین مبارزه کرد.
2-آنچه بین ابوبکر و عمر اتفاق افتاد
ماجرى بین أبیبکر و عمر بعد خطبتها علیهاالسلام فلما بلغ ذلک أبابکر قال لعمر: تربت یداک! ما کان علیک لو ترکتنى؟ فربما رفات الخرق و رتقت الفتق، الم یکن ذلک بنا احق؟ فقال الرجل: قد کان فی ذلک تضعیف سلطانک، و توهین کفتک، و ما اشفقت الا علیک. قال: ویلک! فکیف بابنه محمد و قد علم الناس ما تدعو إلیه، و ما نجن لها من الغدر علیه.
فقال: هل هی الا غمره انجلت، و ساعة انقضت، و کان ما قد کان لم یکن... قلدنى من یکون من ذلک.
قال فضرب یده على کتفه، ثم قال: رب کربه فرجتها، یا عمر.
آنچه بین ابوبکر و عمر اتفاق افتاد
هنگامى که این اخبار به ابوبکر رسید به عمر گفت: دستت خالى باد! چه مىشد اگر مرا به حال خود مىگذاشتى که شاید این گسیختگى را به نوعى التیام مىدادم و مسئله تشنجآور پیش آمده را بطورى اصلاح مىکردم. آیا این برایمان بهتر نبود.
عمر گفت: در این، تضعیف قدرت تو و سبکى مقام تو بود، و من براىی تو دلسوزى کردم!
ابوبکر گفت: واى بر تو! پس کلمات دختر محمد چه مىشود که مردم همگى دانستند که او چه مىخواهد و ما چه حیلهاى براىی او پنهان کردهایم؟!
عمر گفت: آیا بیش از یک تُندى بود که از بین رفت و آیا بیش از یک لحظهاى بود که گذشت؟ و مثل آنکه آنچه بوده اصلاً واقع نشده است، و گناه آنچه که بود بر عهدهى من بگذار!
راوى مىگوید: پس ابوبکر با دستش بر شانه عمر زد و گفت: چه بسیار گرفتارى که تو آن را رفع نمودى!
3-خطاب تهدیدآمیز ابوبکر به مردم
التجاسر على أهلبیت الرسول علیهاالسلام ثم نادى الصلاة جامعة، فاجتمع الناس و صعد المنبر، فحمد اللَّه و أثنى علیه، ثم قال:
أیها الناس، ما هذه الرعة، و مع کل قالة أمنیة؟ این کانت هذه الأمانى فی عهد نبیکم؟ فمن سمع فلیقل، و من شهد فلیتکلم، کلا بل هو ثعاله شهیده ذنبه. لعنه اللَّه، و قد لعنه اللَّه. مرب لکل فتنة یقول: کروها جذعه ابتغاء الفتنة من بعد ما هرمت، کام طحال أحب أهلها الغوى. ألا لو شئت أن أقول لقلت، و لو تکلمت لبحت، و إنّی ساکت ما ترکت، یستعینون بالصبیه و یستنهضون النساء.
و قد بلغنى- یا معشر الأنصار- مقاله سفهائکم، فواللَّه ان أحق الناس بلزوم عهد رسولاللَّه أنتم، لقد جاءکم فاویتم و نصرتم، و أنتم الیوم أحق من لزم عهده.
و مع ذلک فاغدوا على أعطیاتکم ، فإنّی لست کاشفاً قناعاً و لا باسطاً ذراعاً و لا لساناً إلا على من استحق ذلک، والسلام.
خطاب تهدیدآمیز ابوبکر به مردم
آنگاه اعلان کرد تا مردم اجتماع کنند، و مردم جمع شدند و ابوبکر بر فراز منبر رفته و پس از حمد و ثناى خدا گفت:
اى مردم، این چه حالتى است که با هر حرفى آرزوئى است؟ این آرزوها در عهد پیامبرتان کجا بود. پس هرکسى که شنیده بگوید و هر که شاهد بوده صحبت کند. بلکه این قضیه همچون قضیهى روباهى مىماند که شاهدش دُمش بود! خدا او را لعنت کند و لعنت کرده است! ملازم هر فتنهاى است و مىگوید: «فتنه را بحال اولى برگردانید». طالب فتنه است بعد از آن که کهنه شده همچون امطحال مىماند که محبوبترین اهلش نزد او گمراه است.
آگاه باشید اگر خواسته باشم بگویم مىگویم، و اگر تکلم نمایم مطلب را آشکار مىکنم. ولى تا زمانى که رهایم کرده باشند من سخن نمىگویم. از بچهها کمک مىگیرند و زنان را به یارى مىطلبند.
اى انصار صحبت سفیهان شما به من رسیده است. قسم بخدا سزاوارترین مردم به رعایت عهد رسول خدا شمائید. شما کسانى هستید که پیامبر به سوى شما آمد و شما او را پناه دادید و یارى نمودید، و امروز شما از همه سزاوارترید که عهد او را پاس دارید.
و بعد از این همه، فردا صبح براى گرفتن هدیهها بیایید! من کسى هستم که پردهاى را نمىدرم و دست و زبانى را بلند نمىکنم مگر بر کسى که سزاوار آن باشد! والسلام.
4-خطاب امسلمه به مردم در دفاع از حضرت زهرا
استنکار أمسلمة قال: فأطلعت أمسلمة رأسها من بابها و قالت:
المثل فاطمة بنت رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله یقال هذا؟! و هی الحوراء بین الإنس، والانس للنفس! ربیت فی حجور الأنبیاء، و تداولتها أیدی الملائکة و نمت فی حجور الطاهرات، و نشأت خیر منشأ و ربیت خیر مربى.
اتزعمون ان رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله حرم علیها میراثه و لم یعلمها؟! و قد قال اللَّه (له): «و أنذر عشیرتک الأقربین». افانذرها و جاءت تطلبه؟! و هی خیره النسوان و أمسادة الشبان و عدیلة (مریم) ابنة عمران (و حلیلة لیث الأقران) ، تمت بابیها رسالات ربه.
فواللَّه لقد کان یشفق علیها من الحر والقر ، فیوسدها یمینه و یلحفها بشماله. رویدا! فرسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله بمرأى لغیکم، و على اللَّه تردون. فواها لکم و سوف تعلمون.
خطاب امسلمه به مردم در دفاع از حضرت زهرا سلاماللَّهعلیه
راوى گوید: آنگاه امسلمه سر خود را از حجرهاش بیرون آورد و گفت: آیا به مِثل فاطمهاى که دختر رسول خداست این حرفها زده مىشود؟! در صورتى که او حوریهاى بین انسانها، و اُنس براى نفس پیامبر است. در آغوش پیامبران تربیت یافته و نزد ملائکه دست بدست گردیده و در دامان زنانِ پاک رشد نموده و به بهترین وجهى در وجود آمده و به نیکوترین صورت تربیت شده است.
آیا گمان مىکنید پیامبر میراثش را بر او حرام نموده و او را از این مسئله آگاه ننموده است؟ با اینکه خداوند به او فرموده: «و خانوادهى نزدیک خود را از مخالفت احکام الهى بترسان». آیا مىشود پیامبر به فاطمه این مسئله را فرموده باشد ولى او مطالبهى ارث نماید؟!! و حال آنکه او بهترین زنان و مادر سرآمد جوانان و همتاى مریم دختر عمران و همسر شیر شجاعان است. فاطمهاى که با پدرش رسالتهاى پروردگار پایان یافت.
قسم بخدا پیامبر نسبت به او در گرما و سرما دلسوزى مىکرد و دست راست خود را زیر سر او مىنهاد و روانداز او را دست چپش قرار مىداد. عجله نکنید که پیامبر ناظر گمراهى شماست و بر خدا وارد مىشوید. واى بر شما و به زودى خواهید دانست.
5-خطاب حضرت زهرا به رافع و یادآورى غدیر
خطابها مع رافع بن رفاعة تذکر غدیرخم (ثم ولت، فأتبعها رافع بن رفاعة الزرقی فقال له: یا سیدة النساء، لو کان أبوالحسن تکلم فی هذا الأمر و ذکر للناس قبل أن یجری هذا العقد، ما عدلنا به أحداً.
فقالت له بردتها: إلیک عنى! فما جعل اللَّه لأحد بعد غدیر خم من حجة و لا عذر).
خطاب حضرت زهرا سلاماللَّهعلیه به رافع و یادآورى غدیر
آنگاه حضرت (برخاست و) براه افتاد. رافع بن رفاعة بدنبال حضرت آمد و گفت: اى برترین بانوان، اگر حضرت ابوالحسن در رابطه با این مسئله قبل از این بیعتى که با ابوبکر شد صحبتى مى کرد و این مطلب را به مردم تذکر مىداد، ما شخص دیگرى را بجاى او نمىپذیرفتیم! حضرت با حالت غضب به او فرمود: از من دور شو، خداوند بعد از واقعهى غدیرخم براى احدى دلیل و عذرى باقى نگذارده است!
6-شکایت حضرت زهرا به امیرالمؤمنین
شکواها إلى أمیرالمؤمنین علیهالسلام ثم انکفات علیهاالسلام و أمیرالمؤمنین علیهالسلام یتوقع رجوعها إلیه و یتطلع طلوعها علیه.
فلما (جاءت و دخلت علیه و) استقرت بها الدار قالت لأمیرالمؤمنین علیهالسلام: یابن أبیطالب! اشتملت شملة الجنین و قعدت حجره الظنین؟ نقضت قادمه الاجدل فخانک ریش الاعزل!
هذا ابن أبیقحافة، یبتزنى نحله أبی و بلغه ابنى. لقد اجهد فی خصامى، والفیته الد فی کلامى ، حتى حبستنى قیله نصرها و المهاجره و صلها و غضت الجماعة دونى طرفها، فلا دافع و لا مانع.
خرجت کاظمة و عدت راغمة! أضرعت خدک یوم أضعت حدک؟ افترست الذئاب و افترشت التراب، ما کففت قائلاً و لا أغنیت باطلاً و لا خیار لی!
لیتنی مت قبل هنیتی و دون ذلتی! عذیری اللَّه منه عادیاً و منک حامیاً. ویلاى فی کل شارق! ویلاى فی کل غارب! مات العمد و وهن العضد. شکواى إلى أبی و عدواى إلى ربی.
اللهم أنت أشد منهم قوه و حولا، و أشد بأساً و تنکیلاً.
شکایت حضرت زهرا سلاماللَّهعلیه به أمیرالمؤمنین علیهالسلام
سپس فاطمه زهرا علیهاالسلام بسوى خانه مراجعت نمود در حالى که امیرالمؤمنین علیهالسلام انتظار بازگشت حضرت را مىکشید و منتظر از راه رسیدن آن بانو بود. چون حضرت نزد امیرالمؤمنین علیهالسلام رسیدند و وارد خانه شدند خطاب به امیرالمؤمنین علیهالسلام عرض کردند:
اى پسر ابوطالب! آیا مانند جنین نشستهاى، و مثل اشخاص متهم در خانه جاى گرفتهاى؟ تو بالهاى بازان شکارى را مىشکستى، و اکنون پرِ پرندگان بىبال و پر بر تو تأثیر کرده است؟! این پسر ابوقحافه است که با قهر و غلبه بخشش پدرم و ذخیرهى دو پسرم را مىگیرد. او با جدیت تمام به مبارزهى من برخاسته، و او را با دشمنى هرچه بیشتر در مقابل صحبتهایم یافتم. تا آنکه انصار یارى خود را و مهاجران کمکشان را از من بازداشتند و چشمانشان را در یارى من بستند، و در نتیجه نه دفاعکنندهاى هست و نه منعکنندهاى!
با سینهاى پر از خشم که فروخورده بودم از منزل خارج شدم، و با خوارى به خانه بازگشتم. روى خود را به ذلت افکندى هنگامى که صلابتت را سست نمودى. تو گرگان را از هم مىدریدى، ولى اکنون خاک را فرش خود قرار دادهاى! نه گویندهاى را از کلام بازداشتى و نه از باطلى منع نمودى، و من اختیارى از خود ندارم.
اى کاش قبل از این لحظه و قبل از خواریم مىمُردم. عذر من به درگاه خداوند همین بس که ابوبکر متجاوز بود و من مىخواستم از تو حمایت کرده باشم. اى واى بر من در هر صبحگاه! و واى بر من در هر شامگاه! تکیهگاهها از بین رفت و بازو سست گردید. شکایت خود را به پدرم مىنمایم، و انتقام از ستم آنان را از خداوند مىخواهم. خداوندا! تو در قدرت و قوت بر منع از آنان قوىتر هستى و عذاب و عقوبت تو سختتر است.
7-تسلى امیرالمؤمنین به حضرت زهرا
أمیرالمؤمنین علیهالسلام یخفف عنها الآلام فقال أمیرالمؤمنین علیهالسلام: لا ویل لک ، بل الویل لشانئک. ثم نهنهی عن وجدک یا ابنه الصفوةه و بقیة النبوة.
فما ونیت عن دینى و لا اخطات مقدورى. فإن کنت تریدین البلغة فرزقک مضمون و کفیلک مأمون و ما أعد لک أفضل مما قطع عنک، فاحتسبی اللَّه.
فقالت علیهاالسلام: «حسبی اللَّه»، و أمسکت. تسلّى امیرالمؤمنین علیهالسلام به حضرت زهرا سلاماللَّهعلیه
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: واى بر تو نیست، بلکه واى بر کسى است که بغض تو را دارد و با تو بد رفتار مىکند. خود را از خشم بازدار، اى دختر پیامبر برگزیده و اى یادگار نبوت. در دینم عجز نشان ندادم و از آنچه قدرت داشتم کوتاهى نکردم.
اگر به اندازهى کفاف زندگى مىخواهى روزى تو ضمانت شده است و متکفل آن مورد اعتماد است و آنچه براى تو آماده شده بهتر از چیزى است که از تو منع شده است. پس به حساب خدا قرار ده.
حضرت زهرا علیهاالسلام عرض کرد: «خدا مرا کافى است»، و دیگر چیزى نفرمود.