1.مقابله با مقام عصمت
پایهى دین بر عصمت انبیاء و اوصیاء علیهمالسلام است، چرا که این پیامآوران الهى اگر خطاى عمدى یا سهوى داشته باشند اطمینان بکلى سلب مىشود و مردم به آنچه بعنوان دین پذیرفتهاند اطمینان نمىیابند. حکومتى که غاصبانه تشکیل شده بود قبل از همه باید این شرط را حذف مىکرد تا براحتى هوسرانىهایش را مطرح کند. این بود که از چند راه به مقابله آن آمد: 1. با هتک حریم عصمت، و اهانت و جسارت نسبت به مقام با عظمتى که هیچ خطایى به او نمىتوان نسبت داد، در صدد شکستن آن برآمد. این که فدک را از فاطمه علیهاالسلام مىگیرند بدان معنى است که تصرف او بجا نیست. اینکه در میان مردم با او به احتجاج برمىخیزند براى شکستن عظمت او است. اینکه در میان کوچه با جسارتهاى جانسوز سند فدک را از دست او مىگیرند و پاره مىکنند هدفى جز اهانت به عصمت ندارد.
2. با رد سخن مقامى که آیهى تطهیر و عصمت دربارهاش نازل شده رسماً اعلام کرد که مصداق آیهى تطهیر با دیگران یکى است و خصوصیتى در قبول کلامش نیست و لذا از او شاهد مىخواهد.
3. در مقام مخاصمه تا آنجا تجاوز مىکند که اگر کسى بر علیه مقام عصمت شهادت دهد قبول مىکند و قائل مىشود که باید بر او حد جارى کرد!!؟
4. با رد شهادت امیرالمؤمنین علیهالسلام بار دیگر کلام معصوم را رد مىکند.
دشمن با این طریق خود را معرفى کرد وگرنه مقام عصمت در عظمت خود باقى بوده و هست و تا روز قیامت سفیران پروردگار فقط معصومین علیهمالسلام هستند و بس، و غاصبین براى وارد کردن خود به صحنه، سعى در بیرون کردن مقام عصمت داشتند. البته راه همچنان باز است و آنان که امام معصوم نمىخواهند و به امام خطاکار قانعاند دنبالهرو همانانند، ولى آنان که در پى بدست آوردن اوامر خدا و در نتیجه تحصیل رضاى الهى هستند نمىتوانند سخن غیر معصوم را بپذیرند مگر آن که از سخن معصوم گرفته شده باشد.
2.مقابله با احترام و محبتهاى خاص به اهلبیت
با توجه به سفارشات اکید قرآن و پیامبر صلى اللَّه علیه و آله بر مراعات احترام اهلبیت علیهمالسلام و نیز لزوم محبت داشتن نسبت به آنان، که کشش باطنى به سوى آنان در پاکان عالم است، دشمنان اهلبیت علیهمالسلام از این مسئله رنج مىبردند و در کم رنگ کردن آن نهایت تلاش خود را مىنمودند که در ماجراى غصب فدک به چند صورت جلوه کرد:
1. از اینکه به احترام اهلبیت علیهمالسلام خداوند حق خاصى را به آنان داده باشد ابا داشتند. آنها با بخشودهى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله به دلیل اینکه بعنوان ذوىالقربى به حضرت زهرا علیهاالسلام داده شده بود مخالفت داشتند، و به هیچ عنوان نمىخواستند مسئله به صورت عظمت اهلبیت علیهمالسلام مطرح شود و منظور پاک کردن گوشهاى از این عظمت بود که در اختصاص فدک به پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سپس به دختر او جلوه مىکرد.
2. مسئلهى رضا و غضب اهلبیت علیهمالسلام و مساوى بودن آن با رضاى پروردگار از اصولى بود که بطور جدى به مبارزه با آن برخاسته بودند. همچنین اذیت فاطمه علیهاالسلام که بعنوان اذیت خدا و رسول مطرح بود در لیست برنامههاى آنان بود.
اقدام به غصب فدک از یک سو، ایجاد نارضایتى و غضب فاطمه علیهاالسلام بود و از سوى دیگر آزار دادن آن بانوى بزرگ، و این هدفى بود که غاصبین با یک برنامه به هر دوى آنها دست مىیافتند. عمر در سخنانش بارها این مطلب را مطرح کرده که ناراحت شدن یک زن مسئلهى مهمى نیست تا روى آن حساب شود! آنان مىخواستند نشان دهند که عمداً اقدام به اذیت فاطمه علیهاالسلام نمودند و او را به غضب درآوردند. ولى ثمرهى کارشان با برنامههاى امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام خنثى شد و طورى شد که علناً به معذرتخواهى آمدند.
3. مودت و محبت نسبت به آل پیامبر صلى اللَّه علیه و آله در دین اسلام موضوعیت تمام دارد بطورى که هیچ عملى بدون آن مورد قبول نیست. اصحاب صحیفه و سقیفه در صدد الغاى این شرط از اسلام و رواج اسلام بىولایت و محبت اهلبیت علیهمالسلام بودند. یکى از مواردى که این هدف به ظهور رسید مسئلهى فدک بود. پیداست که اگر مردمى محبت اهلبیت پیامبر خود را داشته باشند نه تنها اموال او را نمىگیرند بلکه اموال خود را هم در اختیار او قرار مىدهند.
بقول امیرالمؤمنین علیهالسلام، در زیر آسمان فقط یک سرمایه از آنِ زهرا علیهاالسلام بود و آن هم فدک. تمام چشمها به همین ملک فاطمه علیهاالسلام دوخته شد. گویا به یادشان نمىآمد که جا دارد از اموال خود تقدیم آنحضرت نمایند و محبت خود را اظهار کنند. اولین معناى غصب فدک بىمحبتى نسبت به خاندان پیامبر صلى اللَّه علیه و آله بود، و این همان بود که غاصبین دقیقاً در پى آن بودند.
3.زیر پا گذاردن مبانى دینى
نادیده گرفتن فرامین الهى اولین پایه براى بدعتگزار است، چون کسى که مىخواهد طبق هوى و هوس خود عمل کند ابتدا باید از قید اطاعت خداوند بیرون آید تا بتواند آنگونه که دلش مىخواهد عمل نماید.
غاصبین فدک چند فرمان الهى را با این کار خود زیر پا گذاشتند و این اوامر الهى در آیات قرآن و اعمال و گفتار پیامبر صلى اللَّه علیه و آله جلوهگر بود.
آنان با غصب فدک آیهى «آتِ ذا القربى حقه»، و آیهى «انما یرید اللَّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً»، و آیهى «یوصیکم اللَّه فى اولادکم للذکر مثل حظ الانثیین»، و آیهى «و ورث سلیمان داود» و چند آیهى دیگر مربوط به ارث را زیر پا گذاشتند.
فدک به دستور خاص الهى به فاطمه علیهاالسلام داده شده بود و آنان با گرفتن آن در واقع دستور الهى را نقض کردند. آیهى تطهیر شهادت الهى بود که فاطمه علیهاالسلام هر سخنى بگوید راست مىگوید، ولى آنان با شاهد خواستن از فاطمه علیهاالسلام رسماً گواهى خداوند را نادیده گرفتند. خداوند آیات ارث را براى همهى مردم نازل کرده است و اینان فاطمه علیهاالسلام را بدون هیچ مدرکى از آن مستثنى دانستند و در واقع تصرف و تحریف در کلام خدا نمودند. خداوند تصریح مىکرد که انبیاء ارث مىبرند و اینان در مقابل خداوند مىگفتند انبیاء ارث نمىبرند.
از سوى دیگر عمل و گفتار پیامبر صلى اللَّه علیه و آله بعنوان مقام عظماى عصمت حاکى از فرمان خداوند است.
اگر هیچ آیهاى هم دربارهى فدک نبود، همین عمل پیامبر صلى اللَّه علیه و آله که رسماً فدک را به فاطمه علیهاالسلام بخشید و در حضور مردم این کار را انجام داد که همه دانستند و سند آن را هم تنظیم کرد و نوشت و شاهد هم بر آن گرفت، براى حرمت مخالفت با آن کافى بود.
گویى اعطاى فدک را یک انسان عادى انجام داده است که به همین آسانى آن را غصب کردند و به ارائهى سند و شاهد هم اعتنایى نکردند!
در کنار همهى اینها دستورات دیگر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله از قبیل آنکه «البینة على المدعى والیمین على من انکر» زیر پا مىرفت. اینان قانون معروف اسلام را مىدانستند و رسماً با آن مخالفت مىکردند و بجاى آنکه از مدعى شاهد بخواهند از مدعى علیه شاهد مىخواستند.
آرى هدف، نشان دادن بىاعتنایى به عمل پیامبرى بود که کار او مظهر ارادهى پروردگار است، «ولاینطق عن الهوى ان هو الا وحى یوحى»، و در واقع مىخواستند نشان دهند که به مقام وحى اعتنایى ندارند. البته عظمت قرآن و مقام وحى جایى نرفت ولى غاصبین خوب معرفى شدند و اهداف آنان خوب تبیین گردید.
4.پیشگیرى از اجراى قوانین بعدى اسلام
نکتهى بسیار حساسى که غاصبین اظهار نمىکردند ولى بعنوان یک مسئلهى مهم در دل داشتند این بود که هنوز بسیارى از قوانین اسلام تبیین نشده بود و مقامى متصل به وحى لازم بود تا آنها را بیان کند.
پیدا بود که امثال ابوبکر و عمر نه قادر بر چنین کارى هستند و نه مردم آنان را بدین عنوان مىپذیرند. چشمها همه به اهلبیت علیهمالسلام دوخته شده بود که بقیهى احکام الهى را چگونه بیان مىکنند، و غاصبین در صدد انحلال این مسئله بودند.
آنها خوب مىدانستند که اگر امروز بیانات امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام را دربارهى فدک بپذیرند فردا هم باید منتظر بیان احکام دیگرى از اسلام باشند. این هم باعث توجه مردم به خانهى وحى بود و هم مانع بدعتها.
لذا با کمال صراحت، پس از شنیدن آن همه استدلالهاى قرآنى و استناد به قوانین وضع شده از سوى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله که هم امیرالمؤمنین علیهالسلام و هم فاطمه علیهاالسلام بیان کردند، رسماً آن را زیر پا گذاردند تا نوبت فرداهایى نرسد که باید به سخنان ایشان گوش فرادهند!
حضرت خدیجه علیهاالسلام درس خوبى از خود به یادگار گذاشته بود که درخت نو پاى اسلام را با ثروت انبوه خود پرورید و از ضربههاى بىامان دشمن نجات داد تا جایى که خود پیامبر صلى اللَّه علیه و آله به این مطلب تصریح فرمود: «اسلام به شمشیر على علیهالسلام و اموال خدیجه پا گرفت».
اکنون نوبت فاطمه علیهاالسلام بود که با ثروتى که در اختیار داشت درخت نوپاى ولایت را از ضربههاى سهمگین دشمن نجات دهد. با توجه به فقر شدید مردم در اول اسلام و اینکه فدک ثروتى نسبتاً مهم بحساب مىآمد، غاصبین وحشت شدیدى از این اموال داشتند که هم تقسیم آن بین فقرا توسط فاطمه علیهاالسلام اثرات نامطلوبى بر کار آنان مىگذاشت و هم مىترسیدند
امیرالمؤمنین علیهالسلام آنرا در راه هدف خود صرف کند و بر علیه آنان اقداماتى نماید. لذا خود ابوبکر به این مطلب تصریح کرده که ما با گرفتن بنیهى مالى از خاندان پیامبر صلى اللَّه علیه و آله از این جهات خیال خود را آسوده مىکنیم
6.نشان دادن قدرت بدعت و قانونگذارى توسط غاصبین
یکى از اهداف غاصبین آن بود که در اعلا درجهى جهل به احکام الهى و قوانین اجتماعى مىخواستند خود را بعنوان قانونگذارانى که در قبض و بسط امور ید دارند جلوه دهند. آنها هم براى بدعتهاى آیندهى خود نیاز به چنین خودنمایى داشتند و هم براى مسائلى که هر ساعت براى اسلام پیش مىآمد و بالاخره باید جوابى براى آن آماده مىکردند. و پیداست که قانون از قداست خاصى برخوردار است و باید نمود کار را طورى پیش بیاورند که ظاهر دینى آن حفظ شود.
غصب فدک را با همین نقشه آغاز کردند، و پس از جعل حدیث «ان اللَّه ابى ان یجمع النبوة والخلافة فى اهل بیت واحد» که ایامى پیش دست به جعل آن زده بودند، اکنون اقدام به دومین جعل در اسلام نمودند و حدیثى تحت عنوان «النبى لایورّث» آماده کردند که این اقدام ضد دینى خود را دینى جلوه دهند، و از قداست نام پیامبر صلى اللَّه علیه و آله استفاده کنند. با عنوان حدیث آنحضرت به جنگ دین بیایند و عملاً ثابت کنند که قادر به چنین کارى هستند.
از سوى دیگر بعنوان اینکه مىخواهیم درآمد فدک را در راه جهاد با مرتدین به مصرف برسانیم و با آن اسلحه بخریم و لشکر مسلمین را نظام بدهیم ظاهر جالبى به کار خود دادند. لابد تاریخ فراموش کرده است که با همین اموال خالد بن ولید را سراغ قبیلهاى فرستادند که بخاطر استقامت بر خلافت امیرالمؤمنین علیهالسلام و نپذیرفتن حکومت غاصبین مورد حمله قرار گرفتند و مالک بن نویره بدست آنان کشته شد و خالد در همان شب با همسر او زنا کرد!!
همچنین با شاهد خواستن از فاطمه علیهاالسلام چنین وانمود کردند که در مسئلهاى که اموال مسلمین مطرح است حتى از فاطمه علیهاالسلام شاهد مىخواهند و گویى این اندازه پایبند به احکام دین هستند!
از جهتى دیگر اجماع مسلمین را مطرح کردند و اینکه غصب فدک هر اندازه خلاف و ضد دین باشد مردم طرفدار آن هستند و ما بخاطر مردم این کار را مىکنیم و الا خود چنان تمایلى به آن نداریم. با این کار رنگ تقدس دیگرى به کار خود دادند و بعنوان یکى از پایههاى قانونگذارى خود آن را مستحکم نمودند.
اینها همه بعنوان قدرتنمایى بود تا نشان دهند با سابقهى جهل مطلقى که دارند اخیراً قادر به بدعتگزارى هستند و گویا چیزهایى از دین فهمیدهاند و کمکم مشغول تکمیل مراحل آن هستند. البته اسلام یک روز و دو روز نبود که این جهل ظاهر نشود و این مقدس نمایى برهم نریزد. در طول خلافت غاصبانه هر روز سؤالهاى دینى تازهاى پیش مىآمد و مسائل تازهاى مطرح مىشد که ناآگاهى غاصبین نسبت به احکام دین روز بروز روشنتر مىگشت و آنچه درصددش بودند به طور معکوس ظهور مىکرد.
7.تحریک مردم در مخالفت با اهلبیت
غاصبین با توجه به خونهاى ریخته شده در بدر و اُحد که امیرالمؤمنین علیهالسلام شجاع آن میدانها بود و همین مردم پدران و فامیل خود را به شمشیر على علیهالسلام از دست داده بودند، توانستند نظر مردم را بر ضد آن حضرت تحریک کنند، و آنان را نسبت به هرچه به نفع آنحضرت تمام مىشود مخالف نمایند.
از سوى دیگر اخلاق جاهلى که هنوز آثار آن در مردم باقى بود و گاهى سر از تعصبات بیجا و گاهى از فرهنگ پایین مردم درمىآورد، وسیلهى خوبى براى تحریک عواطف و ضمایر مردم بود. اینکه حقى به خاندان پیامبر صلى اللَّه علیه و آله اختصاص داشته باشد مسئلهاى بود که خیلى راحت مىشد مردم را بر ضد آن تحریک کرد. اینکه ثروت بزرگى در اختیار فاطمه علیهاالسلام باشد مطلبى بود که خوب مىشد از آن استفادهى منفى برد. اینکه فدک مایهى عظمت على و فاطمه علیهماالسلام باشد نقطهاى بود که به راحتى مىشد آن را به رخ مردم کشید.
این مجموعه را غاصبین بخوبى درک مىکردند و از آن براى جمع مردم بر ضد خاندان رسالت استفاده مىکردند و انصافاً نتایج خوبى هم مىگرفتند. آنگاه که ابوبکر از استدلال در مقابل مقام ولایت کبرى عاجز مىشد فوراً مسائل را بر عهدهى مردم مىگذاشت و مىگفت: این کار را مردم بر عهدهى من قرار دادند، و من خواستهى آنان را اجرا کردم، و اکنون هم حاضرم مردم بین من و تو قضاوت کنند.
حضرت زهرا علیهاالسلام هم دقیقاً همین جهت را هدف سخنان خود قرار داد و فرمود: در جایى که خدا حکم مخالف داشته باشد و مقام عصمت سخن بگوید، رضایت و اتفاق مردم ارزشى ندارد.
8.کسب قدرت مالى جهت اقدام بر علیه اهلالبیت
از آنجا که منبع مالى حکومت غاصب قوى نبود و از سوى دیگر جنگهایى تحت عنوان مرتدین مطرح شده بود، نیاز به یک درآمد کلان بخوبى احساس مىشد و فدک در این جهت یک منبع استثنایى بود. آنان بخوبى مىدانستند که به چنگ آوردن این منبع مشکلات بزرگى را حل مىکند، و به همان اندازه که گرفتن آن از اهلبیت علیهمالسلام مهم است، بدست آوردن آن براى حکومت خود از آن مهمتر است.
تا اینجا اجمالى از اهداف غاصبین در غصب فدک بیان شد و اینک ببینیم چرا اهلبیت علیهمالسلام اینگونه مسئله را پىگیرى کردند.
9.دیدگاه آیتاللَّه شهید سید محمد باقر صدر در رابطه با غصب فدک
مرحوم شهید سید محمد باقر صدر در کتاب خود «فدک فى التاریخ» مىنویسد:
فدک سمبلى از معنایى عظیم است که هرگز در چهارچوب آن قطعه زمین تصاحب شده حجاز نمىگنجد. و همین معناى رمزى فدک است که نزاع مربوط به آن را، از قالب مخاصمهاى سطحى و محدود، به جانب قیام و مبارزهاى وسیع و پردامنه سوق مىدهد... حاشا که مسألهى فدک چنین تصور شود. منازعهى فدک قیامى علیه اساس حکومت است. فدک فریاد آسمانگیرى است که فاطمه علیهاالسلام خواست به وسیله آن سنگ کجى را که تاریخ بعد از ماجراى سقیفه بر آن بنا شد، درهم بشکند. براى اثبات این معنا کافى است به خطبهاى که حضرت زهرا علیهاالسلام در مسجد پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم رویاروى خلیفه و در حضور جمعیت انبوهى از مهاجر و انصار ایراد فرمودند، نگاهى بیفکنیم.