سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر کس نیکو بپرسد، بداند [و] هرکس بداند، نیکو بپرسد . [امام علی علیه السلام]
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» اسرار غصب فدک

1.مقابله با مقام عصمت

 پایه‏ى دین بر عصمت انبیاء و اوصیاء علیهم‏السلام است، چرا که این پیام‏آوران الهى اگر خطاى عمدى یا سهوى داشته باشند اطمینان بکلى سلب مى‏شود و مردم به آنچه بعنوان دین پذیرفته‏اند اطمینان نمى‏یابند. حکومتى که غاصبانه تشکیل شده بود قبل از همه باید این شرط را حذف مى‏کرد تا براحتى هوسرانى‏هایش را مطرح کند. این بود که از چند راه به مقابله آن آمد: 1. با هتک حریم عصمت، و اهانت و جسارت نسبت به مقام با عظمتى که هیچ خطایى به او نمى‏توان نسبت داد، در صدد شکستن آن برآمد. این که فدک را از فاطمه علیهاالسلام مى‏گیرند بدان معنى است که تصرف او بجا نیست. اینکه در میان مردم با او به احتجاج برمى‏خیزند براى شکستن عظمت او است. اینکه در میان کوچه با جسارتهاى جانسوز سند فدک را از دست او مى‏گیرند و پاره مى‏کنند هدفى جز اهانت به عصمت ندارد.
2. با رد سخن مقامى که آیه‏ى تطهیر و عصمت درباره‏اش نازل شده رسماً اعلام کرد که مصداق آیه‏ى تطهیر با دیگران یکى است و خصوصیتى در قبول کلامش نیست و لذا از او شاهد مى‏خواهد.
3. در مقام مخاصمه تا آنجا تجاوز مى‏کند که اگر کسى بر علیه مقام عصمت شهادت دهد قبول مى‏کند و قائل مى‏شود که باید بر او حد جارى کرد!!؟
4. با رد شهادت امیرالمؤمنین علیه‏السلام بار دیگر کلام معصوم را رد مى‏کند.
دشمن با این طریق خود را معرفى کرد وگرنه مقام عصمت در عظمت خود باقى بوده و هست و تا روز قیامت سفیران پروردگار فقط معصومین علیهم‏السلام هستند و بس، و غاصبین براى وارد کردن خود به صحنه، سعى در بیرون کردن مقام عصمت داشتند. البته راه همچنان باز است و آنان که امام معصوم نمى‏خواهند و به امام خطاکار قانع‏اند دنباله‏رو همانانند، ولى آنان که در پى بدست آوردن اوامر خدا و در نتیجه تحصیل رضاى الهى هستند نمى‏توانند سخن غیر معصوم را بپذیرند مگر آن که از سخن معصوم گرفته شده باشد.

2.مقابله با احترام و محبت‏هاى خاص به اهلبیت

 با توجه به سفارشات اکید قرآن و پیامبر صلى اللَّه علیه و آله بر مراعات احترام اهل‏بیت علیهم‏السلام و نیز لزوم محبت داشتن نسبت به آنان، که کشش باطنى به سوى آنان در پاکان عالم است، دشمنان اهل‏بیت علیهم‏السلام از این مسئله رنج مى‏بردند و در کم رنگ کردن آن نهایت تلاش خود را مى‏نمودند که در ماجراى غصب فدک به چند صورت جلوه کرد:
1. از اینکه به احترام اهل‏بیت علیهم‏السلام خداوند حق خاصى را به آنان داده باشد ابا داشتند. آنها با بخشوده‏ى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله به دلیل اینکه بعنوان ذوى‏القربى به حضرت زهرا علیهاالسلام داده شده بود مخالفت داشتند، و به هیچ عنوان نمى‏خواستند مسئله به صورت عظمت اهل‏بیت علیهم‏السلام مطرح شود و منظور پاک کردن گوشه‏اى از این عظمت بود که در اختصاص فدک به پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سپس به دختر او جلوه مى‏کرد.
2. مسئله‏ى رضا و غضب اهل‏بیت علیهم‏السلام و مساوى بودن آن با رضاى پروردگار از اصولى بود که بطور جدى به مبارزه با آن برخاسته بودند. همچنین اذیت فاطمه علیهاالسلام که بعنوان اذیت خدا و رسول مطرح بود در لیست برنامه‏هاى آنان بود.
اقدام به غصب فدک از یک سو، ایجاد نارضایتى و غضب فاطمه علیهاالسلام بود و از سوى دیگر آزار دادن آن بانوى بزرگ، و این هدفى بود که غاصبین با یک برنامه به هر دوى آنها دست مى‏یافتند. عمر در سخنانش بارها این مطلب را مطرح کرده که ناراحت شدن یک زن مسئله‏ى مهمى نیست تا روى آن حساب شود! آنان مى‏خواستند نشان دهند که عمداً اقدام به اذیت فاطمه علیهاالسلام نمودند و او را به غضب درآوردند. ولى ثمره‏ى کارشان با برنامه‏هاى امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام خنثى شد و طورى شد که علناً به معذرت‏خواهى آمدند.
3. مودت و محبت نسبت به آل پیامبر صلى اللَّه علیه و آله در دین اسلام موضوعیت تمام دارد بطورى که هیچ عملى بدون آن مورد قبول نیست. اصحاب صحیفه و سقیفه در صدد الغاى این شرط از اسلام و رواج اسلام بى‏ولایت و محبت اهل‏بیت علیهم‏السلام بودند. یکى از مواردى که این هدف به ظهور رسید مسئله‏ى فدک بود. پیداست که اگر مردمى محبت اهل‏بیت پیامبر خود را داشته باشند نه تنها اموال او را نمى‏گیرند بلکه اموال خود را هم در اختیار او قرار مى‏دهند.
بقول امیرالمؤمنین علیه‏السلام، در زیر آسمان فقط یک سرمایه از آنِ زهرا علیهاالسلام بود و آن هم فدک. تمام چشمها به همین ملک فاطمه علیهاالسلام دوخته شد. گویا به یادشان نمى‏آمد که جا دارد از اموال خود تقدیم آنحضرت نمایند و محبت خود را اظهار کنند. اولین معناى غصب فدک بى‏محبتى نسبت به خاندان پیامبر صلى اللَّه علیه و آله بود، و این همان بود که غاصبین دقیقاً در پى آن بودند.


3.زیر پا گذاردن مبانى دینى

نادیده گرفتن فرامین الهى اولین پایه براى بدعت‏گزار است، چون کسى که مى‏خواهد طبق هوى و هوس خود عمل کند ابتدا باید از قید اطاعت خداوند بیرون آید تا بتواند آنگونه که دلش مى‏خواهد عمل نماید.
غاصبین فدک چند فرمان الهى را با این کار خود زیر پا گذاشتند و این اوامر الهى در آیات قرآن و اعمال و گفتار پیامبر صلى اللَّه علیه و آله جلوه‏گر بود.
آنان با غصب فدک آیه‏ى «آتِ ذا القربى حقه»، و آیه‏ى «انما یرید اللَّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً»، و آیه‏ى «یوصیکم اللَّه فى اولادکم للذکر مثل حظ الانثیین»، و آیه‏ى «و ورث سلیمان داود» و چند آیه‏ى دیگر مربوط به ارث را زیر پا گذاشتند.
فدک به دستور خاص الهى به فاطمه علیهاالسلام داده شده بود و آنان با گرفتن آن در واقع دستور الهى را نقض کردند. آیه‏ى تطهیر شهادت الهى بود که فاطمه علیهاالسلام هر سخنى بگوید راست مى‏گوید، ولى آنان با شاهد خواستن از فاطمه علیهاالسلام رسماً گواهى خداوند را نادیده گرفتند. خداوند آیات ارث را براى همه‏ى مردم نازل کرده است و اینان فاطمه علیهاالسلام را بدون هیچ مدرکى از آن مستثنى دانستند و در واقع تصرف و تحریف در کلام خدا نمودند. خداوند تصریح مى‏کرد که انبیاء ارث مى‏برند و اینان در مقابل خداوند مى‏گفتند انبیاء ارث نمى‏برند.
از سوى دیگر عمل و گفتار پیامبر صلى اللَّه علیه و آله بعنوان مقام عظماى عصمت حاکى از فرمان خداوند است.
اگر هیچ آیه‏اى هم درباره‏ى فدک نبود، همین عمل پیامبر صلى اللَّه علیه و آله که رسماً فدک را به فاطمه علیهاالسلام بخشید و در حضور مردم این کار را انجام داد که همه دانستند و سند آن را هم تنظیم کرد و نوشت و شاهد هم بر آن گرفت، براى حرمت مخالفت با آن کافى بود.
گویى اعطاى فدک را یک انسان عادى انجام داده است که به همین آسانى آن را غصب کردند و به ارائه‏ى سند و شاهد هم اعتنایى نکردند!
در کنار همه‏ى اینها دستورات دیگر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله از قبیل آنکه «البینة على المدعى والیمین على من انکر» زیر پا مى‏رفت. اینان قانون معروف اسلام را مى‏دانستند و رسماً با آن مخالفت مى‏کردند و بجاى آنکه از مدعى شاهد بخواهند از مدعى علیه شاهد مى‏خواستند.
آرى هدف، نشان دادن بى‏اعتنایى به عمل پیامبرى بود که کار او مظهر اراده‏ى پروردگار است، «ولاینطق عن الهوى ان هو الا وحى یوحى»، و در واقع مى‏خواستند نشان دهند که به مقام وحى اعتنایى ندارند. البته عظمت قرآن و مقام وحى جایى نرفت ولى غاصبین خوب معرفى شدند و اهداف آنان خوب تبیین گردید.

4.پیش‏گیرى از اجراى قوانین بعدى اسلام

 نکته‏ى بسیار حساسى که غاصبین اظهار نمى‏کردند ولى بعنوان یک مسئله‏ى مهم در دل داشتند این بود که هنوز بسیارى از قوانین اسلام تبیین نشده بود و مقامى متصل به وحى لازم بود تا آنها را بیان کند.
پیدا بود که امثال ابوبکر و عمر نه قادر بر چنین کارى هستند و نه مردم آنان را بدین عنوان مى‏پذیرند. چشمها همه به اهل‏بیت علیهم‏السلام دوخته شده بود که بقیه‏ى احکام الهى را چگونه بیان مى‏کنند، و غاصبین در صدد انحلال این مسئله بودند.
آنها خوب مى‏دانستند که اگر امروز بیانات امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام را درباره‏ى فدک بپذیرند فردا هم باید منتظر بیان احکام دیگرى از اسلام باشند. این هم باعث توجه مردم به خانه‏ى وحى بود و هم مانع بدعتها.
لذا با کمال صراحت، پس از شنیدن آن همه استدلالهاى قرآنى و استناد به قوانین وضع شده از سوى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله که هم امیرالمؤمنین علیه‏السلام و هم فاطمه علیهاالسلام بیان کردند، رسماً آن را زیر پا گذاردند تا نوبت فرداهایى نرسد که باید به سخنان ایشان گوش فرادهند!


5.گرفتن منبع مالى از اهل‏بیت

حضرت خدیجه علیهاالسلام درس خوبى از خود به یادگار گذاشته بود که درخت نو پاى اسلام را با ثروت انبوه خود پرورید و از ضربه‏هاى بى‏امان دشمن نجات داد تا جایى که خود پیامبر صلى اللَّه علیه و آله به این مطلب تصریح فرمود: «اسلام به شمشیر على علیه‏السلام و اموال خدیجه پا گرفت».
اکنون نوبت فاطمه علیهاالسلام بود که با ثروتى که در اختیار داشت درخت نوپاى ولایت را از ضربه‏هاى سهمگین دشمن نجات دهد. با توجه به فقر شدید مردم در اول اسلام و اینکه فدک ثروتى نسبتاً مهم بحساب مى‏آمد، غاصبین وحشت شدیدى از این اموال داشتند که هم تقسیم آن بین فقرا توسط فاطمه علیهاالسلام اثرات نامطلوبى بر کار آنان مى‏گذاشت و هم مى‏ترسیدند
امیرالمؤمنین علیه‏السلام آنرا در راه هدف خود صرف کند و بر علیه آنان اقداماتى نماید. لذا خود ابوبکر به این مطلب تصریح کرده که ما با گرفتن بنیه‏ى مالى از خاندان پیامبر صلى اللَّه علیه و آله از این جهات خیال خود را آسوده مى‏کنیم

6.نشان دادن قدرت بدعت و قانون‏گذارى توسط غاصبین

 یکى از اهداف غاصبین آن بود که در اعلا درجه‏ى جهل به احکام الهى و قوانین اجتماعى مى‏خواستند خود را بعنوان قانون‏گذارانى که در قبض و بسط امور ید دارند جلوه دهند. آنها هم براى بدعتهاى آینده‏ى خود نیاز به چنین خودنمایى داشتند و هم براى مسائلى که هر ساعت براى اسلام پیش مى‏آمد و بالاخره باید جوابى براى آن آماده مى‏کردند. و پیداست که قانون از قداست خاصى برخوردار است و باید نمود کار را طورى پیش بیاورند که ظاهر دینى آن حفظ شود.
غصب فدک را با همین نقشه آغاز کردند، و پس از جعل حدیث «ان اللَّه ابى ان یجمع النبوة والخلافة فى اهل بیت واحد» که ایامى پیش دست به جعل آن زده بودند، اکنون اقدام به دومین جعل در اسلام نمودند و حدیثى تحت عنوان «النبى لایورّث» آماده کردند که این اقدام ضد دینى خود را دینى جلوه دهند، و از قداست نام پیامبر صلى اللَّه علیه و آله استفاده کنند. با عنوان حدیث آنحضرت به جنگ دین بیایند و عملاً ثابت کنند که قادر به چنین کارى هستند.
از سوى دیگر بعنوان اینکه مى‏خواهیم درآمد فدک را در راه جهاد با مرتدین به مصرف برسانیم و با آن اسلحه بخریم و لشکر مسلمین را نظام بدهیم ظاهر جالبى به کار خود دادند. لابد تاریخ فراموش کرده است که با همین اموال خالد بن ولید را سراغ قبیله‏اى فرستادند که بخاطر استقامت بر خلافت امیرالمؤمنین علیه‏السلام و نپذیرفتن حکومت غاصبین مورد حمله قرار گرفتند و مالک بن نویره بدست آنان کشته شد و خالد در همان شب با همسر او زنا کرد!!
همچنین با شاهد خواستن از فاطمه علیهاالسلام چنین وانمود کردند که در مسئله‏اى که اموال مسلمین مطرح است حتى از فاطمه علیهاالسلام شاهد مى‏خواهند و گویى این اندازه پایبند به احکام دین هستند!
از جهتى دیگر اجماع مسلمین را مطرح کردند و اینکه غصب فدک هر اندازه خلاف و ضد دین باشد مردم طرفدار آن هستند و ما بخاطر مردم این کار را مى‏کنیم و الا خود چنان تمایلى به آن نداریم. با این کار رنگ تقدس دیگرى به کار خود دادند و بعنوان یکى از پایه‏هاى قانون‏گذارى خود آن را مستحکم نمودند.
اینها همه بعنوان قدرت‏نمایى بود تا نشان دهند با سابقه‏ى جهل مطلقى که دارند اخیراً قادر به بدعتگزارى هستند و گویا چیزهایى از دین فهمیده‏اند و کم‏کم مشغول تکمیل مراحل آن هستند. البته اسلام یک روز و دو روز نبود که این جهل ظاهر نشود و این مقدس نمایى برهم نریزد. در طول خلافت غاصبانه هر روز سؤالهاى دینى تازه‏اى پیش مى‏آمد و مسائل تازه‏اى مطرح مى‏شد که ناآگاهى غاصبین نسبت به احکام دین روز بروز روشن‏تر مى‏گشت و آنچه درصددش بودند به طور معکوس ظهور مى‏کرد.

7.تحریک مردم در مخالفت با اهل‏بیت

غاصبین با توجه به خونهاى ریخته شده در بدر و اُحد که امیرالمؤمنین علیه‏السلام شجاع آن میدانها بود و همین مردم پدران و فامیل خود را به شمشیر على علیه‏السلام از دست داده بودند، توانستند نظر مردم را بر ضد آن حضرت تحریک کنند، و آنان را نسبت به هرچه به نفع آنحضرت تمام مى‏شود مخالف نمایند.
از سوى دیگر اخلاق جاهلى که هنوز آثار آن در مردم باقى بود و گاهى سر از تعصبات بیجا و گاهى از فرهنگ پایین مردم درمى‏آورد، وسیله‏ى خوبى براى تحریک عواطف و ضمایر مردم بود. اینکه حقى به خاندان پیامبر صلى اللَّه علیه و آله اختصاص داشته باشد مسئله‏اى بود که خیلى راحت مى‏شد مردم را بر ضد آن تحریک کرد. اینکه ثروت بزرگى در اختیار فاطمه علیهاالسلام باشد مطلبى بود که خوب مى‏شد از آن استفاده‏ى منفى برد. اینکه فدک مایه‏ى عظمت على و فاطمه علیهماالسلام باشد نقطه‏اى بود که به راحتى مى‏شد آن را به رخ مردم کشید.
این مجموعه را غاصبین بخوبى درک مى‏کردند و از آن براى جمع مردم بر ضد خاندان رسالت استفاده مى‏کردند و انصافاً نتایج خوبى هم مى‏گرفتند. آنگاه که ابوبکر از استدلال در مقابل مقام ولایت کبرى عاجز مى‏شد فوراً مسائل را بر عهده‏ى مردم مى‏گذاشت و مى‏گفت: این کار را مردم بر عهده‏ى من قرار دادند، و من خواسته‏ى آنان را اجرا کردم، و اکنون هم حاضرم مردم بین من و تو قضاوت کنند.
حضرت زهرا علیهاالسلام هم دقیقاً همین جهت را هدف سخنان خود قرار داد و فرمود: در جایى که خدا حکم مخالف داشته باشد و مقام عصمت سخن بگوید، رضایت و اتفاق مردم ارزشى ندارد.

8.کسب قدرت مالى جهت اقدام بر علیه اهل‏البیت

از آنجا که منبع مالى حکومت غاصب قوى نبود و از سوى دیگر جنگهایى تحت عنوان مرتدین مطرح شده بود، نیاز به یک درآمد کلان بخوبى احساس مى‏شد و فدک در این جهت یک منبع استثنایى بود. آنان بخوبى مى‏دانستند که به چنگ آوردن این منبع مشکلات بزرگى را حل مى‏کند، و به همان اندازه که گرفتن آن از اهل‏بیت علیهم‏السلام مهم است، بدست آوردن آن براى حکومت خود از آن مهمتر است.
تا اینجا اجمالى از اهداف غاصبین در غصب فدک بیان شد و اینک ببینیم چرا اهل‏بیت علیهم‏السلام اینگونه مسئله را پى‏گیرى کردند.

9.دیدگاه آیت‏اللَّه شهید سید محمد باقر صدر در رابطه با غصب فدک

مرحوم شهید سید محمد باقر صدر در کتاب خود «فدک فى التاریخ» مى‏نویسد:
فدک سمبلى از معنایى عظیم است که هرگز در چهارچوب آن قطعه زمین تصاحب شده حجاز نمى‏گنجد. و همین معناى رمزى فدک است که نزاع مربوط به آن را، از قالب مخاصمه‏اى سطحى و محدود، به جانب قیام و مبارزه‏اى وسیع و پردامنه سوق مى‏دهد... حاشا که مسأله‏ى فدک چنین تصور شود. منازعه‏ى فدک قیامى علیه اساس حکومت است. فدک فریاد آسمانگیرى است که فاطمه علیهاالسلام خواست به وسیله آن سنگ کجى را که تاریخ بعد از ماجراى سقیفه بر آن بنا شد، درهم بشکند. براى اثبات این معنا کافى است به خطبه‏اى که حضرت زهرا علیهاالسلام در مسجد پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم رویاروى خلیفه و در حضور جمعیت انبوهى از مهاجر و انصار ایراد فرمودند، نگاهى بیفکنیم.





نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » احمد زیدونی ( یکشنبه 86/2/30 :: ساعت 9:11 صبح )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

وقایع بعد از شهادت حضرت زهرا
یازده نکته در رابطه با فدک
وقایع پس از ایراد خطبه حضرت زهرا
احتجاج حضرت زهرا با ابوبکر پس از ایراد خطبه
[عناوین آرشیوشده]