یکى از آداب و رسوم زمان پیشین این بود که یکدیگر را به اسم صدا مىکردند، و این نوع خطاب نسبت به بعضىها خلاف ادب بود، مخصوصاً حضرت رسول اکرم صلواتاللَّه و سلامه علیه که از مقام والا و احترام خاصى برخوردار بود نمىباید مثل سایر افراد مخاطب قرار گیرد.
لذا خداوند متعال در این رابطه آیهاى نازل فرمود که مسلمین موظف و مکلف شدند آن حضرت را رسولاللَّه خطاب کنند.
در این میان حضرت فاطمه هم مىخواست به این برنامه عمل کند، رسول اکرم (ص) از او خواست که به پدر پدر بگوید، حدیثى که مىخوانید در همین رابطه است:
عن الصادق علیهالسلام قالت فاطمة علیهاالسلام: لما نزلت: «لا تجعلوا دعاء الرسول بینکم کدعاء بعضکم بعضا»
(ر) هبت رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم آن اقول له: یا ابة فکنت اقول: یا رسولاللَّه فاعرض عنى مرة او اثنتین او ثلاثا، ثم اقبل على فقال: یا فاطمة انهالم تنزل فیک و لا فى اهلک و لا فى نسلک، انت منى و انا منک.
انما نزلت فى اهل الجفاء والغلظة من قریش اصحاب البذخ والکبر، قولى: یا ابة، فانها احیى للقلب و ارضى للرب.
از امام صادق علیهالسلام روایت شده که حضرت فاطمه سلاماللَّهعلیها فرمود: وقتى که آیهى (لا تجعلوا دعاء الرسول بینکم کدعاء بعضکم بعضا) یعنى پیغمبر را مثل یکدیگر صدا نزنید نازل شد، منهم ترسیدم از اینکه به آن حضرت (اى پدر) بگویم. لذا آن حضرت را یا رسولاللَّه مىگفتم.
حضرت فرمود: اى فاطمه این آیه دربارهى تو و خانوادهات و نسلت نازل نشده، تو از منى و من از تو هستم، بلکه دربارهى جفاکاران و درشتخویان از قریش و گردنکشان و اهل کبر و غرور نازل شد، شما: اى پدر بگو که قلبم را زنده مىکند و خدا را خشنود مىنماید.
۲.حضرت زهرا شبیهترین کس به پیامبر در نشستن و برخاستن
فاطمة (ع) تشبه رسولاللَّه (ص) فى قیامها و قعودها
عن عائشة امالمؤمنین، قالت: ما رایت احدا اشبه سمتا و خدیا برسولاللَّه فى قیامها و قعودها من فاطمة بنت رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم
قالت: و کانت اذا دخلت على النبى صلى اللَّه علیه و آله و سلم قام الیها فقبلها و اجلسها فى مجلسه، و کان النبى صلى اللَّه علیه و آله و سلم اذا دخل علیها قامت من مجلسها فقبلته و اجلسته فى مجلسها.
فلما مرض النبى صلى اللَّه علیه و آله و سلم، دخلت فاطمة فاکبت علیه فقبلته، ثم رفعت راسها فبکت ثم اکبت علیه، ثم رفعت راسها فضحکت فقلت: ان کنت لاظن ان هذه من اعقل نسائنا فاذا هى من النساء، فلما توفى النبى صلى اللَّه علیه و آله و سلم، قلت لها: ارایت حین اکببت علیه فرفعت راسک فضحکت، ما حملک ذلک؟!
قالت: انى اذا لبذرة اخبرنى انى اسرع اهله لحوقا به فذلک حین ضحکت.
فاطمه (س) در قیام و قعودش شبیه پیامبر (ص) است... از عایشه نقل شده است که گفت: کسى را شبیهتر از فاطمه (س) به رسول خدا (ص) از نظر رفتار و روش فردى در قیام و قعود ندیدم.
هنگامى که فاطمه (س) بر پیامبر (ص) وارد مىشد، پیامبر (ص) پیش پاى او قیام مىکرد و او را مىبوسید و در جاى خود مىنشاند و متقابلا هنگامى که پیامبر (ص) بر فاطمه (س) وارد مىشد، فاطمه (س) پیش پاى پدر قیام کرده او را مىبوسید و در جاى خود مىنشاند.
چون پیامبر (ص) مریض شد، فاطمه (س) وارد شد و خودش را به روى پدر افکند و او را بوسید، بعد سرش را بلند کرد، و گریه کرد، دوباره خودش را به روى پدر افکند، بعد سرش را بلند کرد، و خندید.
گفتم: گمان مىکردم که او (فاطمه (س» داناترین زنان ما است، در حالى که او هم زنى از زنهاست.
چون پیامبر (ص) وفات یافت به او گفتم:
هنگامى که خودت را به روى رسول خدا (ص) افکندى، سپس سرت را بلند کردى و خندیدى چه شد؟ چرا خندیدى؟!
فاطمه (ع) فرمود:
من در آن هنگام مانند کسى بودم که هستىاش را از دست داده است. پیامبر (ص) به من خبر داد نزدیکترین کس که به او ملحق شود من هستم، در این هنگام خندیدم.
۳.ایثار نسبت به پدر و سایر اعضاى خانواده
فاطمهى زهرا علیهاالسلام نه تنها براى افراد مستمند و بىچاره در خانه کمک و ایثار داشت، بلکه در داخل خانوادهى خود نیز ایثارگر بود و به هر یک از خانوادهى خود نیز ایثارگر بود و به هریک از خانوادهى خویش اعم از شوهر و فرزندان ایثار مىکرد.
فاطمه علیهاالسلام خود نمىخورد و على علیهالسلام را سیر مىکرد، و خود گرسنه مىماند و درد و رنج مىکشید، ولى شوهرش را متوجه نمىساخت، و حتى جاهاى مجروح و متورم بدنش را که از هجوم و ضرب مهاجمین خونخوار و منافق به خانهاش صورت گرفته بود، از شوهرش پوشیده داشت و على آنها را هنگام غسل دادن پیکر پاک زهرا متوجه شد.
فاطمه علیهاالسلام به فرزندان نیز ایثار داشت و شبانه روز براى آنان زحمت کشید و دستاس نمود و با مهر و محبت بىنظیر آنان را پرورش داد و راه و رسم پرورش فرزند را به پیروانش نشان داد. او در حالى که مشغول کارهاى سخت و از جمله آرد کردن جو مىشد، از بچههاى خود نیز غفلت نمىکرد و با آن حال به آنان مىرسید و نوازش مىفرمود...
آرى اخلاق اصیل و واقعى، هر انسانى را در رفتار خانوادگیش باید جستجو کرد، نه اخلاق بیرون مرزى و خارج از خانواده، که معمولاً در چنین مواقع، حقیقتیابى و حقیقتشناسى مشکل است، و اى بسا سر از تزویر حقهبازى درمىآورد.
زهرا تجسم ایثار به خانواده و تودههاى جامعه بود و در این میان از ایثارگرى او به پدرش نباید غفلت کرد. وى روزى از پدر بزرگوارش در منزل خود پذیرایى نمود و با پاره نانى آن حضرت را سیر کرد، در حالى که پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله سه روز بود که طعامى میل نکرده بود و فاطمه علیهاالسلام دلش به حال پدر مىسوخت و از شدت عاطفه گریه مىکرد.
از حضرت على علیهالسلام نقل شده است:
ما مشغول کندن خندق بودیم- که بدین وسیله از تهاجم دشمن جلوگیرى نماییم- ناگاه فاطمه علیهاالسلام به حضور پدر رسید و پس از عرض ادب، پاره نانى را به آن حضرت تقدیم داشته و گفت: پدر! این نانها را براى حسنین پخته بودم، اینک اینها را براى تو آوردم. پیامبر خدا آن نان را گرفت و گفت: فاطمه جان! این نخستین طعامى است، که در طول سه روز، پدرت میل مىکند.
در روزگار دیگر رسول خدا به شدت گرسنه بود و نمىتوانست تحمل کند، بدین منظور سر به بیوتات همسرانش زد، ولى چارهاى نشد، سپس به خانه فاطمه آمد، با کمال تأسف آنجا نیز طعامى نبود، پیامبر الهى با تمام گرسنگى از خانه دختر برگشت، در این میان دو عدد نان و مقدارى گوشت از یکى از همسایهها به دست زهرا رسید، آن بانوى ایثارگر آنها را در ظرفى گذاشت و یکى از فرزندانش را به دنبال پدر فرستاد و چنین گفت: سوگند به خدا، رسول خدا را بر خود و فرزندانم مقدم مىدارم.
رسول خدا دوباره وارد خانه دختر شد و از رسیدن تحفه و طعام آگاه گشت، در این بین فاطمه علیهاالسلام غذا را به حضور پدرش آورد، ولى دست غیبى را که از لطف خدا سرچشمه گرفته بود، بالاى سرش دید، زیرا ظرف غذا پر از طعام بود، همگى کنار هم نشسته، خوردند و سیر شدند و سپس زنان و همسران رسول خدا و همسایههاى فاطمه علیهاالسلام نیز از آن بهرهمند گشتند.
از مجموع این قضایا نتیجه مىگیریم که فاطمه علیهاالسلام به پدر و سایر اعضاى خانوادهاش نیز فوقالعاده ایثارگرى کرده و پیوسته براى سلامتى آنان تلاش نموده است.
حتى در تاریخ و کتب تفسیر و حدیث شیعه و سنى آمده است که امام حسن و امام حسین علیهماالسلام مریض شدند، فاطمه همراه با شوهرش نذر کردند که آن دو بزرگوار خوب شوند، آنان سه روز روزه بگیرند...
پس از شفاى فرزندان فاطمه، آن حضرت شخصاً براى شمعون یهودى کار کرد و از اجرت آن مقدارى جو گرفت و سه روز روزه گرفت. هنگام افطار غذایش را- همچون سایر اعضاى خانوادهاش- به تربیت به مسکین، یتیم و اسیر کافر داد، و سورهى دهر در حق آنان نازل شد.
و بدین طریق به جهان و جهانیان ثابت کرد که وى تا چه حدى به بچههایش ایثارگر است؟ و در حق سایر مردم نیز تا آنجا ایثار کرد که سه روز گرسنگى را تحمل کرد، ولى اسیر کافر را سیر نمود.
۴.هجرت حضرت زهرا و همراهى پدر در سختترین شرائط
هر روز فشار و آزار مشرکان بر پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) و مسلمانان شدت مىیافت. از سوى دیگر عدهاى از مردم شهر مدینه مسلمان شدند و در انتظار پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) بودند. مشرکان نیز تصمیم گرفتند در شبى معین دستهجمعى به خانه رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله) یورش برند و آن حضرت را به شهادت برسانند. على (علیهالسلام) آن شب را در بستر پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) خوابید و رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله) به غارى در کوه ثور رفت و پس از سه روز از آنجا به مدینه هجرت نمود.
على (علیهالسلام) به دستور پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) امانتهاى مردم را به صاحبانش رد کرد و پس از سه روز فاطمه زهرا (علیهاالسلام) را به اتفاق مادر خود فاطمه دختر اسد و فاطمه دختر زبیر، نیمه شب سوار شترها کرد و راه مدینه را در پیش گرفت. این هجرت خطراتى در پیش داشت زیرا دشمنان در پى آنان تاختند و در بین راه در منزل «ضجنان» به مهاجران رسیدند. على (ع) بانوان را در پناهگاهى پیاده نمود آنگاه با شمشیر آخته بر دشمن حمله کرد و آنان گریختند.
«در این هجرت زهرا (ع) به اتفاق دو بانوى مهاجر و سرپرستى على (ع) مسیر طولانى مکه به مدینه را در زیر آفتاب سوزان طى نمود و در روز پنجشنبه 15 ربیعالاول مطابق با هفتم مهر ماه به قُبا در نزدیک مدینه رسید و به خانه «سعد بن خیثمه» وارد شد خانه سعد مجاور رکن غربى و در جلو مسجد قُبا قرار داشت.
۵.همدردى با پدر
گاه دشمنان سنگدل، خاک، یا خاکستر بر سر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم مىپاشیدند، هنگامى که پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم خانه مىآمد، فاطمه علیهاالسلام خاک و خاکستر را از سر و صورت پدر پاک مىکرد. در حالى که اشک در چشمانش حلقه زده بود پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم مىفرمود:
دخترم غمگین مباش و اشک مریز که خداوند حافظ و نگهبان پدر توست.
در یکى از روزها، ابوجهل مشتى از اراذل مکه را تحریک کرد که به هنگامى که پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم در مسجدالحرام به سجده رفته بود، شکمبهى گوسفندى را بیاورند و بر سر حضرت بیفکنند، هنگامى که این کار انجام شد، ابوجهل و اطرافیان صدا به خنده بلند کردند و پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم را به باد مسخره گرفتند.
بعضى از یاران، منظره را دیدند اما دشمن بیرحم چنان آماده بود که توانائى بر دفاع نداشتند، ولى هنگامیکه این خبر به گوش دختر کوچکش فاطمه علیهاالسلام رسید به سرعت به مسجدالحرام آمد و آن را برداشت و با شجاعت مخصوص خودش، ابوجهل و یارانش را نفرین کرد.
۶.حضرت فاطمه در جنگ احد و یارى نمودن پدر
رمضان سال سوم هجرت مىرسد، ولادت فرزندش حسن علیهالسلام خاطرهى شیرین پیروزیهاى جنگ بدر را که در رمضان سال پیش رخ داد شیرینتر مىسازد.
چندى نگذشت که جنگ احد آغاز شد.
حمزه عموى پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم سردار دلیر مسلمانان و هفتاد و چهار تن نومسلمان دیگر به شهادت مىرسند.
ضایعه چندان دلخراش است که خدایبزرگ ضمن آیاتى آنان را تسلیت مىدهد.
«ان یمسسکم قرح فقد مس القوم قرح مثله و تلک الایام نداولها بین الناس...».
«اگر جراحتى به شما رسید به آنان هم مانند آن رسید. روزگار چنین است آن را از دست این بدست آن مىدهیم...».
به زهراء خبر مىدهند پدرش در جنگ آسیب دیده است. سنگى به چهرهى او رسیده و چهرهاش را خونین ساخته است.
با دستهاى از زنان برمىخیزد. آب و خوردنى بر پشت خود برمىدارند و به رزمگاه مىروند.
زنان، مجروحان را آب مىدهند و زخمهاى آنها را مىبندند و فاطمه جراحت پدر را شست و شو مىدهد.
خون بند نمىآید. پاره بوریایى را مىسوزاند و خاکستر آن را بر زخم مىنهد تا جریان خون قطع شود.
پیغمبر در مصیبت حمزه گریان شد و زهراء هم گریست.
فاطمه علیهاالسلام هر دو یا سه روز خود را به احد مىرساند و بر مزار شهیدان مىگریست و آنان را دعا مىکرد.
- به هنگام جنگ احد هنگامى که فاطمه و صفیه به رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم رسیدند به آن حضرت نظر افکندند، حضرت به على علیهالسلام فرمود عمهام را از من دور نگه دارید ولى فاطمه را مانع نشوید. وقتى فاطمه علیهاالسلام به حضرت نزدیک شد و چهرهى حضرت را زخمى و دهان حضرت را آغشته به خون دید، فریاد زد و شروع کرد به پاک کردن خونها و مىگفت: خشم خداوند بر کسى که چهرهى رسول خدا را خونین کرده شدت یابد.
- فاطمه علیهاالسلام فریادى زد و دستش را بر بالاى سرش گذاشت و با حالت فریاد و ناله با دیگر زنان هاشمى و قریشى از خانه بیرون آمد.
- على علیهالسلام با سپر خود آب مىآورد و فاطمه علیهاالسلام خونها را از چهرهى حضرت مىشست حصیرى را گرفته و سوزانده و خاکستر آن را بر روى زخمها مىپاشید.
در حاشیهى بحارالانوار آمده است: على علیهالسلام با سپر خود آب مىآورد، وقتى فاطمه علیهاالسلام دید خونها را که مىشوید بند نمىآید، تکه حصیرى را گرفته و آتش زد و خاکستر آن را روى زخم پاشید تا خون بند آمد.
۷.دلسوزى براى پدر به هنگام وصیت با مردم
در روزهاى واپسین زندگانى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم به منبر رفت و فرمود:
هرکس از من طلبى دارد درخواست نماید. بلال در کوچههاى مدینه فریاد زد که: «مردم اینک این محمد بن عبدالله است که مىخواهد قبل از روز قیامت قصاص شود هرکس حقى از او طلب دارد بخواهد» مردى بلند شد و گفت: اى رسول خدا شما در جنگ بدر که صف سربازان را تنظیم مىکردید با شلاق خودتان بر شکم لخت من زدید. فرمود بیا قصاص کن، مرد گفت: همان شلاق را بیاورید.
پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم به بلال اشاره فرمود: از خانه فاطمه علیهاالسلام همان شلاق روزهاى جنگ را بیاورید، وقتى بلال درب منزل فاطمه علیهاالسلام را کوبید و ماجرا را بیان کرد حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود:
اى بلال پدرم با شلاق روزهاى جنگ چه مىخواهد بکند؟ الان که روز جنگ نیست؟ بلال آنچه را که در مسجد گذشت خبر داد. فاطمه زهراء علیهاالسلام نالهاى زد و گفت:
واى از اى غم، براى غم و اندوه تو اى پدر بزرگوارم. غیر از تو چه کسى سرپرست فقرا و تهیدستان و در راه ماندگان است؟ اى دوست خدا و دوست همهى دلها! اى بلال به فرزندانم حسن و حسین علیهماالسلام بگو نزد آن مرد بروند تا آن مرد، از آنان قصاص کند و نگذارند پیامبر را قصاص کند.
۸.به یاد پدر بعد از رحلت رسول اکرم
وقتى رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم از دنیا رفت، بلال مؤذن دیگر اذان نمىگفت.
روزى فاطمه علیهاالسلام پیغام فرستاد: آرزو دارم یک مرتبه دیگر بانگ مؤذن پدرم را بشنوم بلال بر طبق دستور فاطمه شروع به اذان کرد.
اللهاکبر، اللهاکبر- فاطمه علیهاالسلام به یاد روزگار پدر افتاد، نتوانست از گریه خوددارى کند. هنگامى که بلال گفت: «اشهد ان محمدا رسولالله» فاطمه علیهاالسلام از شنیدن نام پدر صیحه زد و بیهوش شد. به بلال خبر دادند دیگر اذان نگو که فاطمه بیهوش شده است. بلال اذانش را قطع کرد. وقتى فاطمه علیهاالسلام به هوش آمد به بلال فرمود: اذان را تمام کن، عرض کرد: اجازه بده بقیه را نگویم زیرا براى شما مىترسم.
از حضرت على علیهالسلام نقل شده است که فرمود: حضرت رسول را در پیراهن مبارکش غسل دادم و فاطمه گفت:
آن پیراهن را به من نشان بده! همین که بوى پیراهن به مشام او رسید از هوش رفت: من که این حالت را از او مشاهده کردم پیراهن را از او پنهان نمودم.
۹.نالههاى حضرت زهرا در فراق پدر
یا رسولالله، پدر جان، دریغ و آه از فراق تو، اى پدر چه بسیار بزرگ است تاریکى و ظلمتى که در مجالس پس از تو مشاهده مىگردد، و من دور مانده از جناب تو دریغ و افسوس مىخورم که هرچه زودتر نزد تو آیم.
پدر جان! در عزاى تو، اباالحسن امیرالمؤمنین سوگوار است.
پدر دو فرزندت حسن و حسین، برادر و امام برگزیده و دوست بىمانند تو، هم او که تو او را از کودکى بزرگ و تربیت کردى و سپس برادرت خواندى و از بزرگترین دوستان تو و محبوبترین اصحاب تو در پیشگاه تو بود، او که در پذیرش اسلام از همه پیشى گرفته و هجرت کرد.
اى پدر بزرگوار و اى بهترین انسانها.
اکنون بیا و بنگر که امام برگزیدهى تو را اسیرگونه به طرف بیعت تحمیلى مىکشند و مىبرند.
پدر جان، غم سوگوارى تو ما را فراگرفته و درهم کوبیده است و گریههاى مداوم، قصد جان ما را دارد و بد روزگارى دامنگیرمان شده است.
آنگاه فریاد سختى برآورد و فرمود:
فریاد با محمدا، فریاد اى دوست.
فریاد اى پدر، فریاد اى اباالقاسم، فریاد اى احمد،
فریاد از کمى یاران و یاوران،
فریاد از ناله بسیار،
فریاد از مشکلات فراوان.
فریاد از مصیبت و اندوه زیاد،
فریاد از مصیبت جانکاه.
پس از آن سخنان دردآلود و غمبار صیحهاى زد و بیهوش بر زمین افتاد.
اى أنس آیا دلتان آمد که خاک بر روى رسول خدا بریزید؟
اى پدر! دنیا به دیدار تو با رونق و بها بود، و امروز در سوگوارى تو انوار او بریده و گلهاى او پژمرده است، و خشک و تر آن حکایت از شبهاى تاریک مىکند،
اى پدر! همواره بر تو دریغ و افسوس مىخورم تا روز ملاقات.
اى پدر، از آن لحظه که جدایى پیش آمد، خواب از چشمم گریخت.
اى پدر! کیست از این پس که بیوهگان و مسکینان را رعایت نماید و امت را تا قیامت هدایت فرماید.
اى پدر! ما در حضرت تو عظیم و عزیز بودیم، و بعد از تو ذلیل و زبون آمدیم.
کدام سرشک است که در فراق تو روان نمىشود،
و کدام حزن و اندوه است که بعد از تو پیوسته نمىگردد،
و کدام چشم است که پس از تو سرمهى خواب مىکشند؟
تو بودى بهار دین یزدان، و نور پیغمبران،
چه افتاد کوهسارها را که فرونمىریزد،
و چه پیش آمد دریاها را که فرونمىرود،
چگونه است که زلزلهها زمین را فرونمىگیرد،
اى پدر! در بلا و رنجى عظیم و مصیبتى شگرف افتادم، و در زیر بار گران و هولناک ماندم،
اى پدر! فرشتگان بر تو بگریستند، و افلاک در ایستادند، و منبر تو بعد از تو وحشتانگیز و بدون استفاده گشت و محراب بىمناجات تو معطل ماند، و قبر تو بپوشیده داشتن تو خوشحال گشت و بهشت به زیارت تو و دعاى تو مشتاق آمد.
حضرت زهراء علیهاالسلام پس از دفن پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم بىتابانه از منزل بیرون آمد و در حالى که از گریه و درد حال رفتن نداشت. خود را به قبر پدر رساند و آنگاه که جایگاه اذان و محراب را مشاهده فرمود، فریادى برآورد و بیهوش نقش زمین شد.
زنان مدینه که وضع را چنان دیدند، به سوى او دویدند و آب بر سر و صورت آن حضرت پاشیدند تا به هوش آمد. سپس در حالى که بر قبر پدر خیره شده بود فرمود:
پدر جان قوتم رفته و خویشنداریم را از دست دادهام و دشمنم سرزنش کنندهام شده و حزن و اندوه درونى مرا مىکشد.
پدر جان! یکه و تنها باقى مانده و در کار خویش حیران و سرگردانم صدایم خفته، و پشتم شکسته، و زندگیم در هم ریخته، و روزگارم تیره، شده است.
پدر جان! پس از تو براى وحشتم انیسى نمىیابم، و مانعى براى گریهام و یاورى براى ضعفم پیدا نمىکنم آرى پدر! بعد از تو نزول قرآن و محل هبوط جبرئیل و مکان میکائیل از بین رفت پدر جان پس از تو روابط انسانى دگرگون شد و درها به روى من بسته گردید.
پدر عزیزم من بعد از تو از دنیا نفرت دارم و تا زمانى که نفسم برآید با تو گریه خواهم نمود. پدر جان شوق من نسبت به تو پایانى ندارد و حزن من بعد از تو انجامى. فریاد اى پدر! فریاد اى پروردگار جهانیان.
حضرت زهراء علیهاالسلام با یاد روزگاران شیرین محبتهاى رسول خدا خطاب به کودکان خود مىفرمود: کجاست پدر مهربان شما دو فرزندم که شما را عزیز و گرامى مىداشت؟ و همواره شما را بر روى دوش خود مىگرفت؟ و نمىگذاشت بر روى زمین راه روید. دیگر هرگز او را نمىبینم که این درب منزل را باز کند، و شما را بر دوش خود گیرد، همان رفتارى که همواره انجام مىداد.
۱۰.دیدار با پدر در قیامت
جابر بن عبداللَّه انصارى از قول على بن ابیطالب علیهالسلام نقل مىکند که آن حضرت فرمود:
- اى پدر در روز توقفگاه بزرگ (روز قیامت) شما را کجا ملاقات کنم؟
- فرمود: اى فاطمه، کنار در بهشت، در حالى که پرچم «الحمدالله» با من است و نزد پروردگارم امت خود را شفاعت مىکنم.
- عرض کرد: پدرم اگر آنجا ملاقاتت نکردم؟
- فرمود: مرا بر حوض (کوثر) ملاقات کن، در حالى که به امتم آب مىدهم.
- پدرم، اگر آنجا ملاقاتت نکردم؟
- مرا بر صراط ملاقات کن، در حالى که ایستادهام و مىگویم پروردگار امت مرا سالم بدار - اگر آنجا ملاقاتت نکردم؟
- مرا نزد میزان ملاقات کن، در حالى که مىگویم: پروردگارا، امت مرا سلامت بدار.
- اگر آنجا ملاقاتت نکردم؟
- مرا بر کنار جهنم ملاقات کن، در حالى که امتم را از شعله و زبانههاى آتش منع مىکنم پس فاطمه علیهاالسلام خوشحال شد.