سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خوردن از سرِ سیری، خواب بی شب زنده داری، خنده بی [مایه] شگفتی، ناله و مویه بلند به هنگام مصیبت، و بانگ نای در نعمت و شادمانی، نزد خدا سخت ناپسند است . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» فرزندان>یاد مادر از زبان فرزندان حضرت زهرا

۱.امام حسن و یاد مادر

حضرت امام حسن (ع) دومین امام و پیشواى معصوم شیعیان و نخستین فرزند او علاقه و محبت شورانگیز و عشق وافرى نسبت به مادر عزیزش فاطمه‏ى زهرا (س) داشت. این علاقه و محبت و ابعاد و نشانه‏هاى آن را، در موارد متعددى از زندگى آن حضرت مى‏توان نشان داد، که مهمترین آنها اسناد و مکاتباتى است که در میان وى با معاویه یا استانداران و عمال و کارگزاران حکومتى او رد و بدل شده است.
در این اسناد و نامه‏ها، از زبان و قلم امام حسن (ع) بارها به وجود مادرى مانند زهراى اطهر استناد و افتخار شده، و امام معصوم وجود مبارک چنان مادر مقدسى را، دلیل حقانیت راه و مرام خویش شمرده است و درستى و استوارى آن را اثبات نموده است.
مرحوم سید محسن جبل عاملى، در موسوعه‏ى «اعیان‏الشیعه» به برخى از این نامه‏ها اشاره کرده است. امام در یکى از این نامه‏ها به صورت فشرده و مختصر به «زیاد بن أبیه» فرماندار غاصب معاویه غاصب مى‏نویسد:
«از حسن، فرزند فاطمه، به زیاد فرزند سمیّه! بدان که رسول خدا (ص) فرمودند: فرزند متعلق به فراش و رختخواب پاک زناشویى است و نصیب زناکار (به جاى فرزند) سنگ است! والسلام»
این نامه از یک حقیقت تاریخى پرده برمى‏دارد و براى پژوهندگان حقیقت، به ویژه مورخین حقیقت‏جو، سندى محکم و مسلم است و آن این که مسأله‏ى روابط نامشروع سمیّه، زن عبیداللَّه را افشاء مى‏سازد که با ابوسفیان، آن منافق دغل‏باز و حیله‏باز، روابط زشت و نادرستى داشته است.
نامه‏ى مزبور، پس از اهانتها و جسارتها و گستاخى‏هاى بى‏شرمانه، و هرزه‏درایى‏ها و یاوه‏گویى‏هاى مکررى که از سوى «زیاد» نسبت به ساحت مقدس و شامخ امام حسن (ع) روا داشته شده بود، نگاشته شده و حقیقت ذات و نهاد آن هرزه‏گوى هتاک را فاش ساخته و به تاریخ سپرده است.
علاوه بر این اسناد و مکاتبات، امام حسن (ع) بارها در مقام محاجه با معاویه، به اصالت نسبت و پاکى گوهر، و طهارت و قداست مادر بزرگوار خویش استناد کرده است. و این امر حاکى از عمق نفوذ عظمت مادر، و تأثیر عمیق مقام شامخ آن وجود گرامى، در قلب و روح فرزند دلبندش امام حسن مجتبى (ع) است. دامنه‏ى این نفوذ و تأثیر تا بدانجا گسترده بود که امام بزرگوار، نه تنها در تمام طول زندگى پاک و پرثمرش، همواره به یادآور مادر و از بزرگى‏ها و قداست و عصمت او یاد مى‏کرد و حقایق ارزنده‏اى را در این باب در اختیار عاشقان اهل‏بیت (ع) قرار مى‏داد، بلکه حتى به هنگام شهادت و در آخرین لحظات زندگى نیز یاد و نام مادر و بازگویى خاطرات و محبتهاى او بر لبهایش جارى بود.
۲.امام حسین و یاد مادر

 حضرت سیدالشهداء، سرور آزادگان و قافله‏سالار کاروان جاوید شهداى حق و حقیقت، دومین فرزند او نیز، همچون برادر بزرگوارش قلبى مالامال از عشق و مهر مادر داشت. علاقه وافر و محبت بیکران آن حضرت، نسبت به ساحت قدس مادر بزرگوارش، یکى از شورانگیزترین فصلهاى کتاب عشق مادر و فرزندى است.
خود آن حضرت، بارها و بارها، این عشق و علاقه‏ى بیکران و این پیوند قلبى و اخلاص شایان را، در طى سخنان گهربار و پیامها و اتمام حجتهاى شورانگیز و تاریخى و تاریخ‏ساز خویش بیان داشته و در این مورد، فصلى درخشان در تاریخ اسلام براى شیفتگان حقایق و معارف اسلامى، به جاى نهاده است.
یکى از بهترین نمونه‏ها و نشانه‏هاى این علاقه‏ى عمیق امام حسین (ع) نسبت به مادر گرامى‏اش، تجدید خاطره و تجلیل نام و یاد آن مادر یگانه در جریان انتخاب نام براى فرزندان دخترى‏اش جلوه‏گر مى‏شود. زیرا مى‏بینیم که آن حضرت، چند تن از دختران خویش را، به یاد مادر عزیزش، «فاطمه» نامگذارى کرده است که با صفتهایى چون کبرى، وسطى و صغرى تشخیص داده مى‏شدند. این امر، خود حاکى از علاقه‏ى مفرط و شدت محبت امام حسین (ع) نسبت به مادر عزیزش بوده است.
شدت عشق و علاقه‏ى سبطین پیامبر، امام حسن و امام حسین (ع) نسبت به مادر مقدسشان، به راستى که از حد توصیف بیرون است. وجود آن مادر بزرگوار، براى آنان همه چیز بود، و در پرتو مهر و شادیها عمیق‏تر و گسترده‏تر، و غم‏ها و اندوه‏ها کم‏رنگتر و قابل تحمل‏تر مى‏شدند. چنان که غم سنگین رحلت جد بزرگوارشان، رسول حق و رحمت را، هرچند که بسیار عمیق و دلشکن و طاقت‏فرسا بود، در سایه‏ى وجود چنان مادر بى‏همتایى، کمتر احساس مى‏کردند و تاب و توان تحمل چنان غمى را در کنار مادر خود به دست مى‏آوردند. زیرا آن دو فرزند دلبند، در هر حادثه و پیشامدى، بیشتر به دامن مهر مادر پناه برده، و بیشتر با او انس و الفت گرفته و دل‏خوش کرده بودند و پیوندى معنوى و قلبى‏شان هر روز محکمتر و ناگسستنى‏تر شده بود... تا وقتى که آن حادثه‏ى لرزاننده و دلسوز پیش آمد...
آرى، شدت انس و علاقه و اخلاص آنان نسبت به مادر، در آن روز تلخ و سیاه، در آن روز بغض و اشک، در روز غم‏آلود از دست دادن مادر عزیز، به اوج خود رسید: هنگامى که حالت احتضار مادر را احساس کردند، با وجود آن همه صبر و بردبارى و آن همه متانت و شکیبایى، باز نتوانستند آرام بگیرند و در آرامش بمانند. باز نتوانستند از بى‏تابى خوددارى کنند و خود را روى پیکر عطرآگین و در حال احتضار مادر نیفکنند و با سخنان گرم و پرشور، با گفتار مهرآمیز و با صداى بغض‏آلود، مورد خطاب قرارش ندهند و شور و بى‏تابى و اندوه و درددل و سوز درون خود را بیان نکنند...
در آن لحظات تلخ و غم‏آلود، تنها کوشش و فعالیت «اسماء» دختر عمیس بود که توانست آنان را از مادر جدا کند و به سراغ پدر گرامى‏شان على (ع) گسیل دارد، که تفصیل آن در کتابهاى معتبر مقتل به صورتى مؤثر و پرسوز آمده است.
و از آن پس بود که همواره نام و یاد فاطمه‏ى زهرا (ع) بر زبان حسنین جارى و در دلهایشان پایدار بود...
یکى از پرشورترین یادآوریهاى امام حسین (ع) از مادر عزیزش در لحظه‏ى بسیار حساس و سرنوشت‏ساز ایام حرکت به سوى کربلا است. در آن هنگام که لحظات مى‏رفتند تا عظیم‏ترین حادثه‏ى تاریخ خونبار اسلام را در تداوم توقف‏ناپذیر خویش ثبت کنند، امام حسین (ع) با شکیبایى و متانتى که از چنان بزرگمرد جاودانه‏اى سزاوار و شایسته است، با تعبیرى بسیار زیبا و باشکوه از مادر عزیز یاد مى‏کند و با زیباترین و شایسته‏ترین کلمات، طهارت و عصمت و عظمت مادر خویش را بیان مى‏دارد. آن جا که مى‏فرماید:
«الا إن الدعى بن الدعى قد رکزنى بین اثنین، بین الذلة والسلة، هیهات منى الذلة یأبى اللَّه ذلک لنا و رسوله والمؤمنون و حجور طابت و طهرت».
(عبیداللَّه بن زیاد، مرا بین دو امر، مخیّر ساخته است (که یکى از آن دو را انتخاب کنم) یا تن به شمشیر دهم و کشته شوم، یا ذلّت و زبونى را اختیار کنم و با او بیعت نمایم. ولى هرگز دامن ما به ذلت آلوده نخواهد شد. زیرا دامنهاى پاکى که مرا تربیت کرده، همواره از پذیرش ذلت إبا و اجتناب دارد. من در دامن صدیقه اطهر بار آمده‏ام، و از پستان فضیلت و شرف شیر نوشیده‏ام. خانه‏ى کوچک ما، کانون فضیلت و شخصیت بوده و هرگز زبونى و خوارى به آن راه پیدا نکرده است. من در دامنهایى تربیت شده‏ام که عمرى با آزادگى و عزت و سربلندى زندگى کرده‏اند. آنان هرگز رضایت نمى‏دهند که من زیر بار ذلّت و پستى، و قبول بیعت از فردى فرومایه همچون یزید بروم...)
آرى، حتى در آن بحبوحه‏ى مرگ و زندگى، در لحظاتى که امام مى‏دانست تا لحظات تاریخى شهادت سرخ خویش و یاران و عزیزان خانواده‏اش فاصله‏ى چندانى ندارد، باز به یاد مادر عزیز بود و افتخار مى‏کرد که در چنان دامن پاکى تربیت یافته است...
این تذکارها و یادآوریها از تمام مواقف کربلا و عاشورا در رجزها و حماسه‏ها، در شهادتها و بر سر شهداء بارها و بارها تکرار و یادآورى شده است.

۳.امام سجاد و یاد مادر

امام زین‏العابدین و فخرالساجدین، که مادر بزرگوارش را از نزدیک ندیده اما پرتو وجود او را در تمام ابعاد زندگى خاندان جلیلش به عیان دریافته و احساس کرده بود و مى‏دانست که خود نیز از فروغ تربیت و شخصیت و قداست مادر عزیز بهره‏ها برده و نورها گرفته است، علاقه‏ى شدید و پرشورى در مورد شناخت هرچه بهتر و دقیق‏تر و وسیع‏تر مادرش زهرا (ع) داشت. همواره در جستجوى آن بود که دقایق و جزئیات بیشترى از زندگى مادر محبوبش را بداند تا آن را به عنوان بهترین نمونه و الگو براى بانوان و دوشیزگان مسلمان معرفى کند و روش زندگى و تربیت آن بانوى بى‏مانند را سرلوحه‏ى مکتب تربیتى زن در جامعه‏ى اسلامى قرار دهد، و همگان را به آموزش و انجام آن روشهاى والا تشویق و ترغیب نماید.
از این رو همواره در پى کشف این دقایق، به سراغ کتاب مى‏رفت که مادرش زهراى اطهر را از نزدیک دیده، و با اخبار و گزارشهاى زندگى پرثمرش انس گرفته و بر جزئیات آن واقف بودند.
امام سجاد (ع) روزى پاى صحبت اسماء دختر عمیس، که مدتى خدمتگزار خاندان رسالت بود و سعادت دیدار و همنشینى زهراى اطهر نصیبش شده بود، نشست. در آن روز، آن بانوى مؤمنه با شور و اشتیاقى وافر، داستانى را این چنین توصیف کرد:
«روزى خدمت مادربزرگ شما زهرا (ع) نشسته بودم که رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله از در، درآمد و وارد منزل شد. زهرا (ع) مادر گرامى شما، گردن‏بندى از طلا بر سینه داشت که على (ع) آن را به تازگى از راه درآمد شخصى خویش براى همسرش خریدارى کرده و به آن سرور بانوان عالم هدیه کرده بود.
پیامبر اسلام، با توجه به شرایط زندگى آن روز، که قدرت مسلمین رو به افزایش و زندگى‏شان رو به وسعت و راحت بود و دوران سختى‏ها و مرارتها به پایان مى‏رسید، از مشاهده‏ى آن گردن‏بند بر سینه‏ى دختر گرامى خویش خوشحال شدند. ولى با این حال، باز هم دختر خود را مورد خطاب قرار داده و فرمودند:
دخترم، مبادا گفتارها و شعارهاى مردم که با لحنى تجلیل‏آمیز مى‏گویند «فاطمه دختر رسول‏اللَّه است»، تو را مغرور سازد و تحت تأثیر این غرور واقع شوى و پوشش ستمگران و طاغوتها و جباران را بر تن کنى!...
رسول خدا (ص) همین یک جمله را فرمودند و لحظاتى بعد، خانه را ترک گفتند و بیرون رفتند. به محض خروج ایشان فاطمه‏ى زهرا (ع) فوراً گردن‏بند را پاره کرد و آن را از گردن فروکشید و از خود دور ساخت و دیگر هرگز آنرا به کار نبرد. بلکه خیلى زود آن گردن‏بند را فروخت و با پول آن غلامى را از صاحبش خرید و در راه خدا آزادش کرد. این خبر به گوش رسول خدا رسید و باعث خرسندى فراوان حضرتش گردید. چنانکه دخترش را بسیار دعا کرد و از این عمل خیر، ابراز رضایت فراوان فرمود و حتى با الفاظى همچون: چنین دخترى را قربان بروم «فداها ابوها»، از دختر عزیز خویش ذکر خیر فرمود.»

۴.امام باقر و یاد مادر

از عشق و علاقه‏ى پنجمین پیشواى معصوم شیعیان، امام باقر علیه‏السلام نسبت به مادر عزیز و بزرگوارش، داستانها و روایات بسیارى نقل شده که در آنها تجلیل آن حضرت از مادر محبوب و تجدید خاطره و بیان فضایل و مکارم والاى فاطمه‏ى زهرا (ع) همواره تکرار و تأیید شده است.
در بیان شدت این علاقه، ذکر یک نمونه را به عنوان مشتى از خروار و ذره‏اى از بسیار، کافى مى‏دانم:
در حدیث آمده است که امام باقر (ع) هرگاه که گرفتار تب شدید مى‏گردید و در بستر بیمارى مى‏افتاد، آب خنک طلب مى‏کرد. وقتى آب به دستش مى‏رسید و جرعه‏اى چند از آن میل مى‏کرد، لحظه‏اى از نوشیدن بازمى‏ماند و سپس با صداى بلند، به حدى که در بیرون خانه نیز شنیده شود، از ته دل مادرش زهرا (ع) را صدا مى‏کرد و مى‏فرمود: مادرم، فاطمه، اى دختر رسول‏اللَّه!
و بدین‏گونه در آن لحظات سوز تب، نوعى تشفّى دل و مرهم غم و تسکین خاطر مى‏جست، و جان و روح خود را با نام زیباى محبوب و معشوق و مادر عزیز خود، عطرآگین و سکون‏آمیز مى‏ساخت. 

۵. امام صادق و یاد مادر

علاوه بر رسول خدا و امیرالمؤمنین و حسنین علیهم‏السلام که زندگى روزمره و مستقیم با حضرت فاطمه علیهاالسلام داشته‏اند و از او پیش از وفات و بعد از آن بسیار یاد مى‏کردند، سایر ائمه نیز در فرصتهاى مختلف به تناسب، از او یاد مى‏نمودند.
ابوبصیر مى‏گوید: روزى صحبت فاطمه علیهاالسلام در میان بود، حضرت امام صادق علیه‏السلام پس از ذکر تاریخ وفات آن بانو، فرمودند: مادرم فاطمه علیهاالسلام در اثر ضربت قنفذ (غلام خلیفه دوم) از دنیا رفت، که به امر اربابش به فاطمه علیهاالسلام زد و آن حضرت بچه‏اش را سقط کرده و شدیداً مریض شد و سپس وفات نمود. (و کان سبب وفاتها ان قنفذاً مولى عمر لکزها بنعل السّیف بامره فاسقطت محسنا و مرضت من ذلک مرضا شدیدا...)
و همچنین سکونى (از علماى بزرگ اهل سنت) در عصر آن حضرت مى‏گوید: من وارد محضر امام صادق شدم، قیافه‏ام گرفته و محزون بود. حضرت از علت آن پرسید. جواب دادم: خداوند دخترى برایم داد. حضرت فرمودند: یا سکونى! سنگینى آن بر زمین و روزیش با خداست، او عمر خودش را مى‏کند و از روزى خویش مى‏خورد (تو چرا ناراحتى؟) سپس فرمود: اسم او را چه گذاشتى؟ گفتم: فاطمه! امام چون نام فاطمه علیهاالسلام را شنید سه بار فرمود: آه، آه، آه، گویا با شنیدن این نام تمام مصائب و مظلومیتهاى مادر را تداعى کرد و لذا دست خویش را بر پیشانیش گذاشته و خطاب به من فرمود: چون نام او را فاطمه گذاشته‏اى، مبادا بر وى ناسزا بگویى و یا او را لعن کنى و یا بزنى.

۶.امام موسى کاظم و یاد مادر
امام موسى بن جعفر (ع) هفتمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت، و قهرمان مبارزه و مقاومت و متحمل عمرى زندان و شکنجه و آزار در راه آئین و مذهب حق و حقیقت، نسبت به مادرش زهرا (ع) علاقه‏اى پرشور و عاشقانه و ارادتى شدید و خالصانه داشت.
امام معصوم همواره از مادر محبوبش و فداکاریها و مبارزات و ایثارگریها و مظلومیتش او یاد مى‏کرد و به ویژه مسأله‏ى فدک- که در مورد آن یکى از سیاه‏ترین صفحات تاریخ صدر اسلام توسط غاصبین حقوق اهل‏بیت به وجود آمد- همیشه مورد نظر و طرف توجه امام بود، که با یادآورى و تشریح و تحلیل ابعاد آن، حقایق مسلمى را درباره‏ى حقانیت خاندان رسالت فاش و بیان مى‏فرمود.
داستانى که ذیلاً نقل مى‏شود، گوشه‏اى از علاقه‏ى شدید و ارتباط قلبى و معنوى امام را با مادر محبوبش نشان مى‏دهد؛ و همچنین آشکار مى‏سازد که حقوق پایمال شده‏ى زهراى اطهر (ع) همواره موردنظر و توجه فرزندان گرامى‏اش قرار داشته، و آن بزرگواران پیوسته درصدد بازپس گرفتن و استیفاى حقوق مادر محبوب خویش بوده‏اند.
ابتدا باید بگوییم که: مهدى عباسى خلیفه‏ى جائر و ظالم عهد امامت موسى بن جعفر (ع)، در اوایل حکومت غاصبانه‏ى خویش، برخورد شدیدى با امام معصوم (ع) نداشت. تنها یک بار در مدینه ملاقاتى با امام داشت که طى آن، از محضر امام در مورد تحریم خمر و مسکرات که معمولاً در دربار خلفاى عباسى مصرف مى‏شد- سؤالى مطرح ساخت. در آن دیدار، خلیفه‏ى نابکار، چنان پاسخ عمیق و دقیق و عالمانه و قانع‏کننده‏اى از امام دریافت داشت که با وجود قلب سیاه و اندیشه‏ى تباه خود، باز هم نتوانست اعجاب و شگفتى خود را مخفى نگه دارد و علم وافر و عمیق و دانش عظیم و وافر امام را مورد تأیید و تصدیق قرار ندهد.
بار دوم، ملاقات مهدى عباسى و امام معصوم (ع)، هنگامى صورت گرفت که ظاهراً مهدى درصدد رد مظالم پدرش منصور برآمده بود. یعنى ظاهراً مى‏خواست اموالى را که توسط منصور، از امام صادق (ع) ضبط و تصرف شده بود، به فرزند بزرگوارش امام موسى بن جعفر (ع) برگرداند. لذا در آن ملاقات از امام پرسید: حدود فدکى که از مادرتان فاطمه غصب شده چقدر و چگونه است و حد و مرز آن چیست؟ حدود آن را برایم مشخص کنید تا به شما بازش گردانم.
امام در پاسخ مهدى، حد و مرزى را براى فدک تعیین کرد که درست با وسعت امپراطورى مسلمین در عهد خلافت مهدى مطابقت مى‏کرد به این ترتیب که امام فرمود:
پس تو مى‏خواهى حد و مرز فدک را بدانى؟ گوش کن تا برایت بگویم...
یک سمت آن، کوه احد؛
سمت دیگرش، عریش مصر؛
مرز سوّم آن، دریاى احمر؛
و مرز چهارمش، دومةالجندل...
مهدى در پى بیانات امام، با تغیر و پریشانى گفت: آیا همه‏ى اینها که گفتى حدود فدک است؟
امام فرمود: آرى، همه‏ى این سرزمینها از مناطقى است که با لشکرکشى و جنگ بازستانده نشده است.
مهدى از آن روز کینه و دشمنى امام را بر دل گرفت و درصدد نابودى آن حضرت برآمد، زیرا خطر را بالاى سر خود احساس کرد. او آن روز متوجه شد که هدف امام، فقط بیان حدود فدک خالى و بازپس گرفتن آن نیست؛ بلکه مراد و منظور اصلى بازستاندن حکومت و خلافت است که به زور و عنف از خاندان رسالت گرفته شده و چیزى جز غصب حقوق اهل‏بیت (ع) نبوده است. او فهمید که هنوز فرزندان على (ع) و زهرا، حق خود را فراموش نکرده‏اند و با تمام قوا درصدد استیفاى آن هستند، لذا تنها فدک را نمى‏خواهند، بلکه مى‏خواهند حکومت ظلم و جور و فساد را از بیخ و بن براندازند.
آنگاه مهدى در پاسخ امام گفت: اینها که گفتى خیلى زیاد است».
و البته چنان که معلوم است، هرگز حقوق اهل‏بیت عصمت و طهارت را بازپس نداد، سهل است؛ که از آن پس با تمام قوا درصدد ایذا و آزار و نابودى امام (ع) برآمد و این هدف شوم را تا سرحد شهادت امام بزرگوار نیز دنبال کرد.

۷.امام رضا و یاد مادر

 امام رضا ثامن‏الائمه (ع) نیز همچون دیگر فرزندان زهراى اطهر (ع) و سلاله‏ى پاک پیامبر، علاقه شورانگیز و احترام خاص و اخلاص‏آمیزى نسبت به ساحت مقدس مادرش زهرا (ع) داشت. همواره و در هر فرصتى، از آن بانوى بانوان بهشتى، تجلیل و تکریم به عمل مى‏آورد و با اعتزاز و افتخار نام عزیزش را بر زبان جارى مى‏ساخت. شدت این شور و علاقه به حدى بود که مخالفان و بدخواهان نیز به وسعت آن پى برده بودند و سعى داشتند که از این راه، با امام وارد مذاکره و گفتگو شوند به این ترتیب براى نیل به مقاصد خود، رضایت و خشنودى امام را جلب کنند و دل امام را با خود نرم سازند.
روزى امام رضا (ع) با فرزند دلبندش جوادالائمه نشسته بود و مأمون عباسى نیز در محضر آن دو بزرگوار حضور داشت. آن روز امام (ع) حدیثى را در مدح مادرش فاطمه‏ى زهرا (ع) بازگو فرمود.
مأمون نیز با شنیدن حدیث، به سخن آمد و گفت: پدرم رشید از پدرش مهدى، او هم از منصور، او هم از پدرش، و او هم از جدش «ابن‏عباس» روایت کرده است که روزى ابن‏عباس خطاب به معاویه گفت: آیا مى‏دانى که چرا فاطمه (ع)، فاطمه نامگذارى شده است؟ معاویه گفت: نمى‏دانم
ابن‏عباس گفت: بدان جهت به او فاطمه گفتند که او و پیروانش از آتش دوزخ دور و محفوظ نگه داشته شده‏اند. او گفت: این سخن را من از رسول خدا (ص) شنیدم».

توضیح این سخن نیز در حدیث دیگرى از آن حضرت آمده است که فرمود: آنان کسانى هستند که بتوانند با ایمان و توحید و اخلاص به ملاقات پروردگار خود بشتابند و شیعه بودن و پیروى از فاطمه (ع) را عملاً به اثبات رسانند، نه آن که فقط به زبان و در ظاهر خود را پیروان فاطمه بنامند.

۸.امام جوادالائمه و یاد مادر

 

امام جواد (ع)، فرزند برومند پدرى بزرگوار چون امام رضا (ع) است و در مکتب تربیتى او پرورش یافته، و طبیعى است که عشق و علاقه به مادر عزیز را نیز از چنان پدرى آموخته و به ارث برده باشد. آرى شور شفیقانه و مهر خالصانه‏ى امام جواد (ع) نسبت به مادرش نیز همواره شعله‏هایى سرکش داشته و ورد زبانها بوده است.
در بیان این شور عشق و گرماى مهر و عاطفت، گرچه سخن بسیار گفته شده است، اما براى نمونه کافى است به حدیث کوتاهى که صاحب سفینةالبحار نقل کرده است توجه و بسنده کنیم. در آن حدیث آمده است: «امام جواد هر روز، موقع زوال روشنایى آفتاب، به مسجد نبى اکرم (ص) در مدینه مى‏آمد و صلوات و درود بر پیامبر اسلام مى‏فرستاد و مشام جان خویش را از یاد جد بزرگوارش معطر مى‏ساخت.
سپس به سراغ خانه و محل زندگى مادرش فاطمه‏ى زهرا (ع) که در همان نزدیکى و جوار قبر پیامبر است مى‏رفت. با سرى پرشور و قلبى پر تپش، و در نهایت ادب و احترام، ابتدا کفشها را از پا درمى‏آورد و آنگاه با جان و دلى سرشار از شور و اشتیاق و عشق، وارد آن خانه‏ى کوچک و پرنور مى‏شد و در آنجا نماز و دعا مى‏خواند و دقایقى طولانى، در حالت شور و جذبه‏ى روحانى به سر مى‏برد».
براى درک شدت این مهر و علاقه باید دانست که هرگز دیده نشد، حتى براى یکبار هم، که امام به مسجد نبوى برود ولى سراغ مادرش را نگیرد، و یا بدون راز و نیاز با روح قدسى آن بزرگوار به خانه‏ى خود برگردد.
و باز براى پیگرى و بیان گوشه‏ى دیگرى از این علاقه و ارادت امام نسبت به مادر عزیزش، کافى است که داستان ازدواج آن حضرت را در نظر گرفت، به جوانب آن نظر افکند.
در بررسى چگونگى ازدواج امام جواد (ع)، بیش از پیش متوجه مى‏شویم که وى چه احترام و فضیلتى براى مادرش قاتل بوده و چگونه برترى و والایى مادر عزیز را، از هر جهت در نظر داشته است. مى‏دانیم که امام جواد (ع)، داماد خلیفه‏ى وقت مأمون عباسى شده بود. لذا در وصلت او با «أمّ‏فضل» دختر خلیفه، که از خاندانى مرفّه و پرتجمل بود، انتظار مى‏رفت که هزاران درهم و دینار از طرف پدر عروس در آن محفل عروسى خرج شود، و طبق آنگونه مراسم، مهریه و کابین نیز به تناسب ثروت و امکانات پدر عروس، بسیار چشمگیر باشد و قوس تصاعدى طى کند و با ارقام درشت رقم زده شود.
ولى امام جواد (ع) به خاطر علاقه و احترام و فضیلت فراوانى که براى مادرش قائل بود، حاضر نشد مهریه‏ى همسرش بیش از پانصد درهم- که همان مهریه‏ى مادرش زهرا (ع) بود- تعیین گردد.
چون او هرگز حاضر نبود مهریه‏ى همسرش از مهریه‏ى مادر ارجمندش زهرا (ع) فزونى گیرد و یک نوع برترى و فزونى تلقى گردد.


۹.امام هادى و یاد مادر

امام هادى (ع) دهمین اختر تابان آسمان ولایت و امامت و پیشواى راستین جهان اسلام نیز علاقه و ارادت خاصى نسبت به ساحت مقدس مادرش زهرا (ع) داشت.
امام معصوم، این علاقه و ارادت را، بارها و بارها ضمن گفتگوها و مباحثاتى که با ملحدین و زنادقه و دیگر گروههاى مخالف مکتب اهل‏بیت (ع) داشته است، با زیباترین بیان و رساترین کلام اظهار کرده و همواره به وجود گرامى‏اش و خاندان اهل‏بیت (ع) افتخار نموده است.
در میان دعاها و تعلیمات عالیه‏ى آن بزرگوار، جامع‏تر و گویاتر از «زیارت جامعه» را، که از تعلیمات زیبا و عمیق آن حضرت است پیدا نکردیم. امام معصوم، ارادت و علاقه‏ى خاص خویش را نسبت به مادرش زهرا (ع) و اهل‏بیت مطهر، و خاندان پاک رسالت و مهبط نزول وحى، در همان زیارت جامعه بارها ابراز داشته و طى همین دعاى باشکوه فرموده است:
«سلام و درود بر شما باد، اى خاندان نبوت و رسالت.
سلام و درود بر شما باد، اى مراکز رفت و آمد و فرشتگان آسمانى و اى محل نزول وحى الهى.
سلام و درود بر شما باد، اى پیشوایان ملل و عناصر نیکوکار و سیاستمداران پاک و تدبیرورزان امور مردم.
سلام و درود بر شما باد، اى کلیدهاى ایمان و امناى رحمان و عصاره‏ى پیامبران
سلام و درود بر شما باد، اى مراکز معرفت و شناخت خدا، و معادن حکمت الهى و رازداران اسرار بزرگ
سلام و درود بر شما باد، اى حاملان کتاب خدا، و اوصیاى پیامبر، و ذریه‏ى نسل رسول خدا، و رحمت و برکات الهى بر شما باد».

۱۰.امام حسن عسکرى و یاد مادر

امام حسن عسکرى (ع) یازدهمین پیشواى راستین جهان اسلام همواره قلبى سرشار از یاد و مهر مادر داشت و در هر فرصتى عشق و علاقه‏ى خود را نسبت به آن بزرگوار بیان مى‏فرمود. ابن شهرآشوب، صاحب «مناقب» در کتاب خود از «ابى‏هاشم» و او از امام حسن عسکرى (ع) نقل مى‏کند «که روزى خطاب به حاضران فرمودند: آیا مى‏دانید که مادرم فاطمه (ع) چرا «زهراء» (یعنى درخشنده‏رو) نامیده شدند؟
حاضران عرض کردند: چه بهتر که خودتان بفرمایید.
امام در توضیح آن نام زیبا فرمودند: چون صورت مادرم در روز همانند خورشید، و هنگام غروب همچون ماه و در دل شبها چونان ستارگان آسمان بر جدم على (ع) پرتوافکن و تابان بود، از این جهت او را زهرا و درخشنده‏رو نامیدند».


۱۱.امام زمان و یاد مادر

 حضرت ولى عصر- عجل‏اللَّه تعالى فرجه الشریف- در طول عمرش بیش از سایر ائمه مظلومیت مادر را یاد مى‏کند و روزى که ظهور مى‏کند، به مدینه مى‏آید و ناله‏ها و استغاثه‏هاى فاطمه علیهاالسلام را متذکر مى‏گردد و مى‏گوید: اى مادر! امروز از قاتلانت انتقام مى‏گیرم و آنان را به سزاى اعمالشان مى‏رسانم. آنگاه به سراغ قبر قاتلان او آید و با اذن خدا آن دو را زنده مى‏کند و سؤال کند: به چه جرمى مادرم را مصدوم و مجروح کردید؟ بچه‏اش را کشتید؟ خانه‏اش را مورد تهاجم قرار دادید؟ سپس با شمشیرى که در دست داد آنان را به قتل مى‏رساند و جسدشان را به آتش مى‏کشد و خاکسترشان را بر باد مى‏دهد....
آرى دل نازنین امام زمان علیه‏السلام هرگز از یاد غمها و غصه‏هاى مادر بزرگوارش فاطمه علیهاالسلام آرام نمى‏گیرد و مصائب او را فراموش نمى‏کند، زیرا فاطمه علیهاالسلام حجت و اسوه‏ى ائمه خوانده شده است، و در عمر کوتاهش شدیدترین و دردناکترین مصیبتها را پشت سر گذاشته است.
یک حدیث شریف از توقیع مبارک آقا امام زمان علیه‏السلام در مورد مادرش فاطمه علیهاالسلام مى‏فرماید:
و فى ابنة رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله لى اسوة حسنة.
در حالات و رفتار فاطمه علیهاالسلام دختر پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله، براى من سرمشق خوبى وجود دارد.
این حدیث، فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام را اسوه و الگو براى امام زمان علیه‏السلام نقل مى‏کند و مى‏رساند که فاطمه علیهاالسلام نقش رهبرى دارد و ائمه‏ى اطهار علیهم‏السلام از او سرمشق مى‏گیرند.
حضرت امام حسن عسکرى علیه‏السلام نیز با تعبیر کلى‏تر مى‏فرمایند:
نحن حجة اللَّه على الخلق، و فاطمة حجة علینا.
ما براى تمام مخلوقات حجت هستیم و فاطمه علیهاالسلام مادرمان حجت ما مى‏باشد.
این حدیث نیز ضمن یاد امام حسن عسکرى از مادرش، آن حضرت را پیشواى ائمه ذکر مى‏کند و بالاخره حضرت امام باقر علیه‏السلام در یک حدیث فوق‏العاده و عرفانى مى‏فرمایند: اطاعت فاطمه علیهاالسلام براى تمام مخلوقات عالم از جن و انس و پرندگان و حیوانات، حتى براى انبیا و ملائکه واجب گردیده است.
(لقد کانت علیهاالسلام مفروضة الطاعة على جمیع من خلق اللّه من الجنّ والانس والطّیر والوحش والانبیاء والملائکة) 
این اطاعت اگر چه تکوینى است نه تشریعى، ولى عظمت فاطمه علیهاالسلام را به سایر مخلوقات جهان حتّى انبیاى پیشین در بر دارد.





نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » احمد زیدونی ( سه شنبه 85/12/1 :: ساعت 3:37 عصر )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

وقایع بعد از شهادت حضرت زهرا
یازده نکته در رابطه با فدک
وقایع پس از ایراد خطبه حضرت زهرا
احتجاج حضرت زهرا با ابوبکر پس از ایراد خطبه
[عناوین آرشیوشده]